معنی از تیم های مطرح بلژیک

لغت نامه دهخدا

مطرح

مطرح. [م ِ رَ](ع ص) طرف مطرح، چشم دوربین.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || رمح مطرح، نیزه ٔ دراز.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || فحل مطرح، گشن که موقع منی او دور باشد از رحم ماده.(منتهی الارب)(از ناظم الاطباء)(از ذیل اقرب الموارد).

مطرح. [م ُ رِ](ع ص) آن که می افکند و دور میگرداند.(ناظم الاطباء).

مطرح. [م ُ طَرْ رَ](ع ص) افکنده شده و دور کرده شده.(ناظم الاطباء). و رجوع به تطریح شود. || نااستوارخلقت.(از ذیل اقرب الموارد)(از لسان العرب). || قول مطرح، قولی که بدان توجه نشود.(از اقرب الموارد). || بنای طویل و دراز.(آنندراج)(ناظم الاطباء).

مطرح. [م َ رَ](ع اِ) جای انداختن چیزی. ج، مطارح.(غیاث)(ناظم الاطباء)(آنندراج). جای و مقام و محل و جای نهادن چیزی وجای طرح.(ناظم الاطباء). جایی که چیزی در آن اندازند.(از اقرب الموارد). || جایگاه. قرارگاه. خاصه جائی که حیوانات در آن بسر برند:
هر روز شدی و گوسفندی
در مطرح آن سگان فکندی.
نظامی(لیلی و مجنون چ وحید ص 17).
زاهد قدری گیاه سوده
از مطرح آهوان دروده.
نظامی.
شاه در مطرح ایستاده چو شیر
استرش رقص بر گرفته به زیر.
نظامی.
|| کمینگاه طرح شکار.(گنجینه ٔ گنجوی):
که چون بایدم مطرحی ساختن
شکاری در آن مطرح انداختن.
نظامی(از گنجینه ٔ گنجوی).
|| دربیت زیر، اسم آلت و اینجا کمان مقصود است و تنگی مطرح اشاره به کشیدن کمان است چون هنگام کشیدن پهنای آن تنگ میشود.(حاشیه ٔ هفت پیکر چ وحید ص 24):
تنگی مطرحش به تیر دو شاخ
کرده بر شیر شرزه گور فراخ.
نظامی(هفت پیکر ایضاً).
|| کیسه و ظرف صیادان که صید را گرفته در آن نگاهدارند.(غیاث)(آنندراج). کیسه و خریطه ای که صیادان صید را گرفته در آن نگاهدارند.(ناظم الاطباء). || مفرش. ج، مطارح.(اقرب الموارد).
- مطرح کردن، به میان آوردن بحثی را. پیش کشیدن موضوعی را برای بررسی و تحقیق. به شور گذاشتن: امروز وزیر دارائی لایحه ٔ بودجه ٔ کشور را در هیئت دولت یا مجلس... مطرح کرد.


بلژیک

بلژیک. [ب ِ] (اِخ) کشوری است در شمال غربی اروپا که وسعت آن 30500 کیلومترمربع و جمعیتش 8989000 تن است. پایتختش بروکسل (بروسل). از شمال به دریای شمال و هلند، از مشرق به آلمان و دوک نشین لوکزامبورگ، از مغرب به فرانسه محدود است. مشتمل بر 9 ایالت است: انو، آنورس، برابان، فلاندر شرقی، فلاندر غربی، لوکزامبورگ، لیژ، لیمبورگ، نامور. حکومت آن سلطنت مشروطه است و دو مجلس دارد و ایالات آن تا حدی خودمختارند. زراعت ماشینی و گاوداری در آنجا اهمیت دارد، ولی بلژیک یکی از صنعتی ترین کشورهای جهان می باشد، و نیز از جهت ترانزیت و حمل و نقل کالا با کشتی از کشورهای درجه ٔ اول جهان است. زبان اهالی در قسمت شمالی فلاندری و در جنوب فرانسوی است و قسمت اعظم سکنه ٔ آن کاتولیک مذهب هستند. تاریخ بلژیک بعنوان یک کشور مستقل از سال 1831 م. آغاز میگردد. بلجیک. بلجکا. (از دایره المعارف فارسی) (از فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

مطرح

جای طرح کردن، جای افکندن، جمع مطارح، مورد بحث. [خوانش: (مَ رَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

مطرح

جای و مقام و محل، جای نهادن چیزی و جای طرح، جایگاه، قرارگاه خاصه، جائی که حیوانات در آن بسر برند جای افکندن

فرهنگ فارسی آزاد

مطرح

مِطرَح، دور پرتاب (نیزه)، بلند و دراز، دور نظر، دورنگر،

فرهنگ عمید

مطرح

طرح‌شده، موردبحث‌قرار‌گرفته،
(اسم) [قدیمی] محل طرح کردن، محل انداختن، جای افکندن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مطرح

مورد بحث، موردتوجه، طرح‌شده

معادل ابجد

از تیم های مطرح بلژیک

1793

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری