معنی از حیوانات خزنده

لغت نامه دهخدا

خزنده

خزنده. [خ َ زَ دَ / دِ] (نف) آنکه می خزد. (از ناظم الاطباء). || کشان کشان رونده. جانوری که کشان رود. (یادداشت بخط مؤلف):
شیر غرنده که او را دید از هیبت او
پیش او گردد چون مار خزنده بشکم.
فرخی (دیوان ص 237).
|| هر یک از جانوران متعلق به دسته ٔ «خزندگان » چون مار، سوسمار، لاک پشت، تمساح. هریک از جانوران متعلق به دسته ٔ حشرات الارض، خستر. (از ناظم الاطباء). جحر؛ سوراخ دده و خزنده. (منتهی الارب).


حیوانات

حیوانات. [ح َ ی َ] (ع اِ) ج ِ حیوان. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی): و همچنان مردم بفضیلت سخن از دیگر حیوانات جدا گردد. (نوروزنامه). دیگر حیوانات از سگ و گربه و امثال آن هیچ نماند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد
هرچه در عالم امر است بفرمان تو باد.
حافظ.


واپس خزنده

واپس خزنده. [پ َ خ َ زَ دَ / دِ] (نف مرکب) خناس. (ترجمان القرآن). بازخزنده. رجوع به واپس خزیدن شود.

فرهنگ فارسی آزاد

حیوانات زاحفه

حیوانات زاحِفَه، حیوانات خزنده

تعبیر خواب

حیوانات

حیوانات: خوشبختی، ثروت اهلی کردن حیوانات: بهره غذا دادن به حیوانات: احساس رضایت حیوان خشک شده: شما خود را برای هیچ و پوچ نگران کرده اید حیوانات وحشی: مشکلات حیوانات خانگی: آسایش - لوک اویتنهاو

فرهنگ فارسی هوشیار

خزنده

جانوری که کشان کشان راه میرود، آنکه می خزد


حیوانات

جمع حیوان

عربی به فارسی

حیوانات

کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان , حیوانات یک اقلیم , جانور نامه , جانداران , زیا

فرهنگ معین

خزنده

(خَ زَ دَ یا دِ) (ص فا.) جانوری که روی زمین بخزد.

فرهنگ عمید

خزنده

کسی که روی زمین می‌خزد،
(زیست‌شناسی) = خزندگان

فارسی به عربی

خزنده

دوده

فارسی به آلمانی

خزنده

Wurm (m) [noun]

واژه پیشنهادی

خزنده بالدار

پتروسور، بال انگشتی

معادل ابجد

از حیوانات خزنده

1150

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری