معنی از شاعران معروف قرن چهارم
حل جدول
بندار رازی
شاعر قرن چهارم
کسایی مروزی
شاعر نابینای قرن چهارم
رودکی
شاعر قرن چهارم هجری
شهید بلخی، رودکی
رودکی سمرقندی
واژه پیشنهادی
ابوشکور بلخی
ابوطاهر خسروانی
خبازی نیشابوری
خجسته سرخسی
ابوالفتح بستی
رونقی بخارایی
منیجک ترمذی
از شاعران قرن چهارم هجری
رودکی
بلخی
لغت نامه دهخدا
چهارم. [چ َ / چ ِ رُ] (عدد ترتیبی، ص نسبی) عدد ترتیبی، که در مرتبه ٔ چهار قرار گیرد: اِرباع، چهارم به آب آمدن اشتر. (از تاج المصادربیهقی). رابِع. رابِعَه. (منتهی الارب):
چهارم علی بود جفت بتول
که او را بخوبی ستاید رسول.
فردوسی.
چهارم شمار سپهر بلند
همی برگرفتی چه و چون و چند.
فردوسی.
یکی چون دیده ٔ یعقوب و دیگر چون رخ یوسف
سدیگر چون دل فرعون، چهارم چون کف موسی.
منوچهری.
|| انگشت چهارمین چون از سوی ابهام شمارند. || از درجه ٔ چهارم (اصطلاح طب). رجوع به درجه شود. (یادداشت مؤلف).
- تب چهارم، تب رِبع. حُمی الربع: اشترغاز بدو [به انجدان] نزدیک است و تب چهارم را سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
- چهارم اسطرلاب، کنایه از قرآن است. رجوع به چارم اسطرلاب شود.
- چهارم بلاد، اقلیم چهارم که آن خراسان است و منسوب به آفتاب میباشد. (شرفنامه ٔ منیری).
معادل ابجد
1625