معنی از شعرای مدیحه سرای قرن ششم
حل جدول
اثیرالدین اخسیکتی
اثیر اخسیکتی
اثیراخسیکتی
قصیده سرای قرن ششم
خاقانی
شاعر قرن ششم
خاقانی
سنایی
فرهنگ فارسی هوشیار
سونسرای آفرینسرای
ششم
پارسی تازی گشته شاماخ گونه ای چاش (غله) دانه ای کوچک (صفت) واقع در مرحله شش سادس باب ششم نفر ششم.
واژه پیشنهادی
خاقانی شروانی-
ظهیر فاریابی
شاعر قرن ششم
انوری
شاعر و مدیحه سرای ایرانی قرن 14
صغیر اصفهانی
فرهنگ معین
(مَ حِ) [ع. مدیحه] (اِ.) ستایش. ج. مدایح.
لغت نامه دهخدا
مدیحه. [م َح َ / ح ِ] (ع اِمص، اِ) مدیح. مدح. ستایش. ثنا. آفرین. مدحت. ج، مدایح. || سخن یا شعری که درتوصیف و تمجید ممدوحی گویند یا نویسند یا خوانند.
سرای
سرای. [س َ] (نف مرخم) سَرا. سخن گوی و حرف زن که شاعر و قصه خوان باشد لیکن در این دو جا بدون ترکیب گفته نمیشود، همچو مدحت سرای و سخن سرای. (برهان):
هزاردستان بر گل سخن سرای چو سعدی
دعای صاحب عادل علاء دولت و دین را.
سعدی.
- بربطسرای:
چون در آواز آمد آن بربطسرای
کدخدا را گفتم از بهر خدای.
سعدی.
- چابک سرای:
بیار ای سخنگوی چابک سرای
بساط سخن را یکایک بجای.
نظامی.
- دستانسرای:
شد از پاسخ مرد دستانسرای
فرومانده سرگشته لختی بجای.
نظامی.
ترکیب های دیگر:
- آفرین سرای. افسانه سرای. ترانه سرای. چامه سرای. چکامه سرای. داستانسرای. سخن سرای. سرودسرای. غزل سرای. قصیده سرای. مدحت سرای. مدیحه سرای. نغمه سرای. یاوه سرای.
|| (اِمص) خوانندگی و سراییدن. (برهان) (اوبهی).
معادل ابجد
1917