معنی از شهرهای صحرای غربی

حل جدول

از شهرهای صحرای غربی

العیون


پایتخت کشور صحرای غربی

العیون


از شهرهای آذربایجان غربی

استان آذربایجان غربی یکی از ۳۱ استان ایران است، که در منطقهٔ آذربایجان در شمال غربی این کشور قرار دارد و مرکز آن شهر ارومیه است. این استان با داشتن حدود ۱۰۰۰ کیلومتر راه اصلی و بزرگراه که از شمالی‌ترین نقطه استان (مرز بازرگان) تا جنوبی‌ترین منطقه آن (بوکان) را به هم متصل می‌کند و از امکان ارتباطات زمینی مناسبی برخوردار است. این استان تنها استان ایران است که با ترکیه هم مرز است. استان آذربایجان غربی در شمال‌غربی ایران قرار دارد و از شمال به جمهوری آذربایجان و ترکیه، از مغرب به کشورهای ترکیه و عراق، از شرق به استان آذربایجان شرقی و استان زنجان و از جنوب به استان کردستان محدود است.

فرهنگ فارسی هوشیار

صحرای

(اسم) صحرا ء:. . . و جای گرد آمدن رفتنیها و صحرایها ء با شیر از هر نوع. . .

لغت نامه دهخدا

صحرای لوت

صحرای لوت. [ص َ ی ِ] (اِخ) رجوع به کویر لوت شود.


صحرای قدسی

صحرای قدسی. [ص َ ی ِ ق ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) عالم لاهوتی. (فرهنگ شعوری).


صحرای اسحاق

صحرای اسحاق. [ص َ ی ِ اِ] (اِخ) از طسوج لنجرود است. (تاریخ قم ص 113).


صحرای اتک

صحرای اتک. [ص َ ی ِ اَ ت َ] (اِخ) رجوع به اتک در این لغت نامه شود.


غربی

غربی. [غ َ] (اِخ) (عمار الَ...) عمار راشدی، متوفی به سال 1251 م. معروف: غربی شاعر و ادیب بود. رجوع به عمار شود. (از اعلام زرکلی چ 1).

غربی. [غ َ رَبی ی] (ص نسبی) منسوب است به باب الغربیه که محله ای است به بغداد و در آنسوی شط قرار دارد. (از انساب سمعانی). در معجم البلدان غَرَبه به یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافه ٔ بغداد اطلاق شده است و منسوب آن مطابق قاعده ٔ نسبت غَرَبی می شود. و نصربن احمد غربی بدین ناحیه منسوب است. رجوع به غربه و غربی (اِخ) شود.

غربی. [غ َ] (ص نسبی) منسوب به غرب. مقابل شرقی. مغربی: وماکنت به جانب الغربی اذ قضینا الی موسی الامر. (قرآن 44/28). حکایت باغ غربی و آمدن خواجه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 346). || منسوب به غرب که در تداول امروز به کشورهای اروپا و آمریکا اطلاق شود: بلوک غربی، کشورهای غربی. || منسوب به غرب، که مغرب اقصی و یا ایالتی در مغرب اقصی شامل فاس و مراکش است. رجوع به غرب شود. || (اِ) شراب غوره ٔ خام. (منتهی الارب) (آنندراج). الفضیخ من النبیذ. (اقرب الموارد). || درخت که وقت غروب، گرمی آفتاب بر آن رسد. || نوعی از خرما. || رنگی است سرخ. (منتهی الارب) (آنندراج).

غربی. [غ َ] (اِخ) (الوادی الَ...) ناحیه ای است در حاکم نشین فزان در طرابلس غرب. این وادی از 104کیلومتری شمال غربی ناحیه ٔ مزروق به جنوب غربی امتداد یافته است و در قسمت فوقانی 11 قریه دارد که هرکدام از آنها با نخلستانها محاط شده و مرکز آن تکریت است. قریه ٔ جرمه زمانی مرکز فزان بوده و در نزد رومیها به گارامه شهرت داشته است در اطراف آن ویرانه ها و همچنین مجسمه باقی است. گمان میرود این ناحیه جنوبی ترین نقطه ای بوده است که رومیها بدان رسیده اند. در آن زمان ناحیه ٔ مذکور مانند غات و غدامس مرکز تجارتی مهم بود و اهالی وادی غربی از قوم توارق و غرب وسودانیان تشکیل یافته اند. (از قاموس الاعلام ترکی).


صحرای قنبرآباد

صحرای قنبرآباد. [ص َ ی ِ قَم ْ ب َ] (اِخ) دهی از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد 30000گزی جنوب باختری اسفراین 2000گزی جنوب مالرو عمومی میان آباد به نیش کش. جلگه، معتدل. سکنه 124 تن. آب از قنات. محصول غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

فارسی به عربی

غربی

باتجاه الغرب، غربی

عربی به فارسی

غربی

باختری , غربی , وابسته به مغرب یا باختر

معادل ابجد

از شهرهای صحرای غربی

2050

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری