معنی از قصیده سرایان بزرگ
حل جدول
فرخی سیستانی
از قصیده سرایان بزرگ کشورمان
خاقانی
از قصیده سرایان معروف ایرانی
ظهیر فاریابی
لغت نامه دهخدا
سرایان. [س َ] (نف، ق) خوانندگی وگویندگی. (برهان) (آنندراج). سَراینده:
چو بلبل سرایان چو گل تازه روی
زشوخی درافکنده غلغل به کوی.
سعدی.
|| نغمه سرائی کنان. (برهان) (آنندراج). در حال سَراییدن:
به مسجد درآمد سرایان و مست
می اندر سر و ساتگینی بدست.
سعدی.
سرایان. [س َ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان فردوس که در جنوب خاوری فردوس واقع و محدود است از طرف خاور به دهستان نیم بلوک، از باختر و جنوب به دهستان سه قلعه و از شمال به دهستان مصعبی. این دهستان از سه آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن 3348 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سرایان. [س َ] (اِخ) قصبه ٔ مرکز دهستان بخش حومه ٔ شهرستان فردوس. دارای 3246 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، زعفران، پنبه، زیره و باغات و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. مزارع انجیربر، زاهد جلال، کلاته ٔ محمد عبداﷲ، کلاته ٔ یوسف شاه ولی، کلاته ٔموسی جزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). نام جائی است در خراسان. (برهان) (آنندراج).
فارسی به عربی
قصیده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) سراینده، در حال سرودن
فرهنگ واژههای فارسی سره
چکامه
کلمات بیگانه به فارسی
چکامه
نام های ایرانی
دخترانه، نام یکی از قالب های شعر فارسی وعربی
معادل ابجد
768