معنی از مذاهب اهل تسنن
لغت نامه دهخدا
اهل تسنن. [اَ ل ِ ت َ س َن ْ ن ُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پیرو سنت. آنکه مذهب تسنن دارد. مقابل شیعه.
مذاهب
مذاهب. [م َ هَِ] (ع اِ) ج ِ مَذْهَب. رجوع به مذهب شود: در این که گفتم معما و تأویل نیست به هیچ مذهب از مذاهب که استعمال رخصت می کند. (تاریخ بیهقی ص 318). کسی را در اختلاف مذاهب و تنازع مناصب مجال نماند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 436).
- مذاهب اربعه، مذهب های چهارگانه ٔ اهل سنت که عبارت است از حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی.
تسنن
تسنن. [ت َ س َن ْ ن ُ] (ع مص) متغیر شدن. || به راهی درشدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). گذشتن از عَدوه. (از متن اللغه). || عمل کردن به سنت. (از المنجد). || مذهب اهل سنت را در اختیار کردن. (از متن اللغه). سنی گری، سنی شدن. مقابل تشیع. چاریاری.
- از اهل تسنن، از اهل سنت و جماعت، سنی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به سنت شود.
تاریخ مذاهب
تاریخ مذاهب. [خ ِ م َ هَِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) تاریخی که از مذاهب مختلف بحث کند. رجوع به تاریخ ادیان شود.
حل جدول
مالکی
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
اهل سنت، سنی،
(متضاد) شیعی، شیعه، مذهب اهل سنت،
(متضاد) تشیع
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی آزاد
مَذاهِب، مَذهَب ها (به معانی مذهب توجه شود)،
تسنن
تَسَنُّن، قبول سُنَّت کردن، پیرو سُنَّب شدن، سُنی گشتن،
مذاهب اربعة
مذاهب اَربَعَه، منظور چهار مذهب بزرگ اهل سنت می باشد که عبارتند از حَنَفِی، شافِعی، مالِکی، حَنبَلی،
معادل ابجد
1352