معنی از مشهورترین سران علویان

حل جدول

از مشهورترین سران علویان

ناصرکبیر

ناصر کبیر

داعی کبیر


از سران علویان

داعی کبیر


علویان

از سلسله های حاکم بر شمال ایران


سران

بزرگان

لغت نامه دهخدا

علویان

علویان. [ع َ ل َ] (اِخ) جمع فارسی عَلَوی. رجوع به علوی شود. سادات. (برهان قاطع): امیر خواجه علی میکائیل را بخواند و گفت: رسولی می آید بساز با کوکبه ٔ بزرگ از اشراف علویان و قضاه و علما وفقها به استقبال روی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288). خلافت عباسیان را خللی که آید آن است که در زمین طبرستان ناجمی پیدا آید از علویان. (تاریخ بیهقی ص 422).

علویان. [ع ُل ْ / ع ِل ْ] (اِ مرکب) ج ِ عُلْوی و عِلْوی. رجوع به علوی شود. || کنایه از ملائکه و فرشتگان است. (برهان قاطع). ملایک. (غیاث). || (اِخ) سیارات، که زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و ماه است. (برهان). کواکب. (غیاث اللغات).

علویان. [ع َ ل َ] (اِخ) دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 3 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ مراغه به دهخوارقان. ناحیه ایست دامنه و دارای آب و هوای معتدل سالم. سکنه ٔ آن 763 تن است. آب آن از صوفی چای تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، چغندر، کشمش، نخود، زردآلو و بادام است. اهالی به زراعت اشتغال دارند و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. دارای راه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 4).


سران

سران. [س َ] (اِخ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 180 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

سران. [س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 140 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


کاریک علویان

کاریک علویان. [ع َ ل َ] (اِخ) کارک علویان. رجوع به کارک علویان شود: طغشاده ضیاع علیا خنبون که کاریک علویان گویند به وی داده بود. (تاریخ بخارا ص 72).

فرهنگ عمید

علویان

علوی


سران

بزرگان، رؤسا،

گویش مازندرانی

سران

هل هله ی عروسی هلهله ی جوانان در زمان بردن عروس به خانه ی...

معادل ابجد

از مشهورترین سران علویان

1697

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری