معنی از وسایل ژیمناستیک

واژه پیشنهادی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

ژیمناستیک

ژیمناستیک. (فرانسوی، اِ) ورزش بدنی با اسبابهای مختلف از قبیل پارالل و بارفیکس و دارحلقه و غیره.


وسایل

وسایل. [وَ ی ِ] (ع اِ) وسائل. ج ِ وسیله.اسباب و لوازم. (فرهنگ فارسی معین): با این وسایل و فضایل در خصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. (فرهنگ فارسی معین از لباب الالباب).
گر تو برانی کسم شفیع نباشد
ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل.
سعدی.
- وسایل ارتباطی، هر چیز که ارتباط میان دو کس یا دو جا برقرار کند.
- وسایل نقلیه، وسایط نقلیه.

فرهنگ فارسی هوشیار

وسایل

وسایل در فارسی (تک: وسیله) افزارها چاره ها (اسم) جمع وسیله اسباب لوازم ((و با این وسایل و فضایل درخصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. ))


ژیمناستیک

ورزش بدنی با اسبابهای مختلف فرانسوی ورزیک ورزشی (اسم) ورزشی بدنی فرنگی ورزشی که به وسیله بارفیکس پارالل خرک تاب و غیره صورت گیرد.

فرهنگ معین

ژیمناستیک

(مْ سْ کْ) [فر.] (اِ.) ورزشی است به منظور پرورش و آماده سازی بدن برای نمایش حرکت های تعادلی و به کارگیری ابزاری چون پارالل، بارفیکس، خرک و...


وسایل

(وَ یِ) [ع.] جِ وسیله، اسباب، لوازم.

فرهنگ عمید

ژیمناستیک

از رشته‌های ورزشی که از حرکات هماهنگ بر روی زمین یا با وسایلی همچون بارفیکس، پارالل، خرک، تاب، و امثال آن‌ها انجام می‌شود،


وسایل

وسیله
* وسایل نقلیه: هر نوع وسیله که برای حمل‌ونقل به کار می‌رود، مانند گاری، اتومبیل، کامیون، کشتی،

فارسی به عربی

مترادف و متضاد زبان فارسی

وسایل

ابزار، ادوات، اسباب، جهاز، سامان، لوازم، وسایط

معادل ابجد

از وسایل ژیمناستیک

1706

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری