معنی از پیست‌های اسکی ایران

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

اسکی

آلتی چوبین برای سر خوردن روی برف، اسکی بازی

لغت نامه دهخدا

اسکی

اسکی. [اَ] (ترکی، ص) قدیم. || کهنه. مندرس:
آن پسر پاره دوز شب همه شب تا بروز
بانگ کند چون خروز اسکی بابوش کیمده وار.
مولوی.

اسکی. [اِ] (اِخ) رجوع باسکیا شود.

اسکی. [اِ] (فرانسوی، اِ) آلت چوبین برای سریدن روی برف. پاچله.

اسکی. [اَ] (اِخ) یکی از طوایف ساکن آمل. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 36).


اسکی زغره

اسکی زغره. [اَ زَ رَ] (اِخ) رجوع به اسکی زاغره شود.


اسکی کفری

اسکی کفری. [اَ ؟] (اِخ) موضعی در جنوب شهرزور.


اسکی لن

اسکی لن. [اِ ل َ] (اِخ) اسکی لین. یکی از هفت تل شهر روم قدیم واقع در مشرق آن.

فرهنگ معین

اسکی

(اِ) [فر.] (اِ.) یکی از ورزش های زمستانی که با کفش و چوب مخصوص روی برف ایستاده سر می خورند.

ترکی به فارسی

اسکی

کهنه 2- قدیم؛ 3-سابق

فارسی به عربی

اسکی

مزلاجه

معادل ابجد

از پیست‌های اسکی ایران

849

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری