معنی اساطیر
لغت نامه دهخدا
اساطیر. [اَ] (ع اِ) ج ِ اِسطار و اسطاره و اسطیر و اسطیره و اسطور و اسطوره. سیوطی در المزهر گوید: اساطیر، جمعی باشد بی واحد. ابوعبیده گوید واحد آن اسطاره است و بعضی دیگر بر آنند که جمع سطر اسطار باشد و جمع اسطار اساطیر. سخنهای پریشان. بیهوده ها. افسانه ها. (از منتهی الارب). || افسانه های باطل. (غیاث اللغات). اباطیل و اکاذیب. احادیث بی سامان. قصه های دروغ:
که اساطیراست و افسانه نژند
نیست تعمیقی و تحقیقی بلند.
مولوی.
|| جج ِ سطر.
فرهنگ معین
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ اسطوره، افسانه ها، افسانه های باستان درباره خدایان و پهلوانان.
فرهنگ عمید
اسطوره
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Mythology
فارسی به عربی
علم الاساطیر
فرهنگ فارسی هوشیار
قصه های دروغ، افسانه
فرهنگ فارسی آزاد
اَساطِیر، افسانه های کهن و بی اصل و سخنهای بی مایه (مفرد: اُسْطُورَه)،
معادل ابجد
281