معنی اسانس دارویى گیاه نانخواه

لغت نامه دهخدا

نانخواه

نانخواه. [خوا / خا] (نف مرکب) گدا. گدائی کننده. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نانجوی. (آنندراج). آنکه نان طلبد. دریوزه گر:
خر بد کیست خرسر شاعر
خر نانخواه مام و مولی باب.
سوزنی.
شاه را بر گدا چه ناز رسد
چون گدا نیز شاه نانخواهی است.
ابن یمین.

نانخواه. [خوا / خا] (اِ مرکب) تخمی است خوشبوی که بر روی نان ریزند. (انجمن آرا) (آنندراج): نانخه. طالب الخبز. تخمی است خوشبوی که بر روی نان پاشند و بر گزیدگی عقرب طلایه کنند نافع باشد. (برهان قاطع). تخمی است خوشبوی و شبیه بزنیان که بر روی خمیر نان پاشند. (ناظم الاطباء). نانخاه. (ضریرانطاکی). سیاه تخمه. حبهالسوداء، شونیز. نانخه. نانوخیه. نانخاه. سیاه دانه.
- نانخواه مُدَبَّر، نانخواه که در سرکه بخیسانند سپس بر تابه بریان کنند. (یادداشت مؤلف).

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

اسانس

شیره مواد گیاهی یاحیوانی مانند اسانس نعناع


نانخواه

گدا، در یوزه گر، نانجوی

معادل ابجد

اسانس دارویى گیاه نانخواه

1142

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری