معنی استامبول

لغت نامه دهخدا

استامبول

استامبول. [اِ] (اِخ) رجوع به استانبول شود.


زاری

زاری. (اِخ) تخلص شاعری است از مملکت عثمانی اهل استامبول. این شاعر که گاه سوزنی نیز نامیده میشود بسیار عیاش بودو در 960 هَ. ق. درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی).


غرس الدین

غرس الدین. [غ َ سُدْ دی] (اِخ) شیخ غرس الدین ابراهیم بن شهاب الدین بن الشیخ احمد النقیب. او راست: رساله ٔ الربع المجیب که مشتمل بر مقدمه و بیست باب که آغاز آن الحمدﷲ رب العالمین الخ است. (کشف الظنون چ استامبول 1941م. ج 1 ستون 867).


اسلامبول

اسلامبول. [اِ] (اِخ) استانبول. استامبول. دارالسعاده. قسطنطنیه. پایتخت دولت عثمانی و یکی از شهرهای بزرگ دولت جمهوری ترکیه. این شهر بار اول بدست سلطان محمد دوم ملقب بفاتح گشاده شد (بسال 858 هَ. ق.). «بلده طیبه» ماده تاریخ این فتح است. رجوع باستانبول و فهرست فیه مافیه و مجمل التواریخ و القصص ص 135 و فهرست تاریخ ادبیات ایران تألیف براون ج 3 ترجمه ٔ حکمت و ج 4 ترجمه ٔ رشید یاسمی و کتاب النقود ص 139 و 165 و فهرست مجمل التواریخ گلستانه شود.


پاشمقجی زاده

پاشمقجی زاده. [م َ دَ / دِ] (اِخ) (سیدعبداﷲ افندی...) پسر شیخ الاسلام سیدعلی افندی. او در عصر سلطان محمود اول، سلطان عثمانی، مقام شیخ الاسلامی داشت.مولد وی بسال 1091 هَ. ق. در استامبول. و به نوبت قاضی ینی شهر و نقیب الاشراف آناطولی و قاضی عسکر رومیلی شد و سپس به سبب کبر و نخوت و حرکات نامناسب از آن مقام معزول گشت و بزیارت خانه خدا فرستاده شد و بعداز مراجعت او را به اقامت قونیه فرستادند و در آنجااقامت گزید و در 1145 هَ. ق. مسموماً وفات یافت.


سرکیس

سرکیس. [س ِ] (اِخ) (1272- 1351 هَ. ق.) یوسف الیان سرکیس. مؤلف کتاب «معجم المطبوعات العربیه»، منشی یا مدیر بانک عثمانی. در شهرهای بیروت و دمشق و جزیره ٔ قبرس و انقره و استامبول خدمت کرده و در سنه ٔ 1912 م. به مصر منتقل گردید و در آنجا به معاونت فرزندان، کتاب فروشی تأسیس کرد، و در نهم ماه ژوئن 1932 م. مطابق چهارم ماه صفر سنه ٔ 1351 هَ. ق. در سن هفتادوهشت سالگی درگذشت. (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی از مجله ٔ یادگار سال پنجم شماره ٔ 1 و 2).


احمدبک

احمدبک. [اَ م َ ب َ] (اِخ) آقایف. ادیب و نویسنده ٔ مشهور از مردم قفقاز ساکن بادکوبه. وی مقدمات علوم را در روسیه بخواند و سپس بپاریس شد و در آنجا بتکمیل علوم وقت پرداخت و اگر در حافظه ٔ من خللی نباشد چنانکه او خود نقل کرد از طرف دارمستتر یا کس دیگر در تعطیل تابستانی مأمور شده است که ببرلین رفته و نسخه ٔ منحصر نامه ٔ تنسر را که در کتابخانه برلن بوده و اجاه ٔ استکتاب آنرا بکسی نمیداده اند، سطر سطر حفظ کرده در خارج کتابخانه استنساخ کند و بدین ترتیب همه ٔ کتاب را نوشته و بپاریس برده است.وی از یکچشم نابینا و جهوری الصوت و بزرگ جثه و قوی بنیه و گندم گون بود و آثار جدری بر چهره داشت و یکی از فعالترین طرفداران پان تورکیزم بود. وی در دوره ٔ چارها (تزاری) در بادکوبه روزنامه ٔ یومیه ٔ بزرگی بنام ارشاد بزبان ترکی داشت و هر صبح جمعه ضمیمه ای از آن در صفحه ٔ بزرگ دو رو به فارسی منتشر میشد و ضمیمه ٔ فارسی را مرحوم ادیب الممالک فراهانی مینوشت و این بزرگترین و محبوبترین روزنامه های قفقاز بزمان او بود وآنگاه که در روسیه مردم طلب دوما میکردند وی یکی ازلیدرهای بزرگ این نهضت بود و پس از بسته شدن دومای اوّل وی به استامبول گریخت و من در آنوقت در استامبول بودم و او در کمال فقر و تنگدستی میزیست و ترکان عثمانی با آنکه او سالها از پان تورکیزم در روزنامه ٔ مشهور خود دفاع کرده بود اصلا اعتنائی بدو نکردند و من چون سابقه ٔ آشنائی با او داشتم وی را در انجمن سعادت که در آن وقت یعنی سال کودتای محمدعلی شاه در استامبول دایر شد معرفی کردم و چهل لیره ٔ عثمانی در ماه از صندوق انجمن برای او وظیفه مقرر شد و تا من در اسلامبول بودم آن وظیفه بدو میدادند و پس از بازگشت من به ایران شنیدم که او در فرقه ٔ ژون ترک منزلت و مقامی رفیع یافته است چنانکه نظر او در تعیین وزرا و کابینه ها مؤثر بوده است و ندانم در چه سال وفات کرد.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

استامبول

چهارراه تقاطع خیابان های فردوسی و جمهوری

چهار راه تقاطع خیابان های فردوسی و جمهوری


چهار راه تقاطع خیابان های فردوسی و جمهوری

استامبول


چهارراه تقاطع خیابان های فردوسی و جمهوری

استامبول

فرهنگ معین

استامبولی

آن چه منسوب به استامبول باشد، از مردم استامبول (ترکیه)، اهل استامبول. [خوانش: (اِ بُ) (ص نسب.) = استانبولی. اسلامبولی: ]

فرهنگ فارسی هوشیار

استامبولی

(صفت) منسوب به استامبول. کالایی که در استامبول سازند و صادر کنند، اهل استامبول از مردم استامبول بدان سخن میگویند و با ترکی معمول در آذربایجان ایران و شوروی تفاوت دارد، پلویی که از برنج و گوجه فرنگی پزند.


استانبول

استامبول، اسلامبول، قسطنطنیه، استمبول، سابقاً پایتخت دولت عثمانی و یکی از مشهورترین بلاد عالم است

فرهنگ عمید

استامبولی

از مردم استامبول،
(اسم) زبان ترکی رایج در ترکیه،
(اسم) نوعی غذا که با برنج، گوشت، گوجه‌فرنگی، و سیب‌زمینی تهیه می‌شود، استانبولی‌پلو،
(اسم) نوعی ظرف فلزی شبیه لگن که در کارهای ساختمانی برای حمل گل و گچ به کار می‌رود،

معادل ابجد

استامبول

540

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری