معنی استان بوعلی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
بوعلی. [ع َ] (اِخ) رجوع ابوعلی شود.
بوعلی سینا
بوعلی سینا. [ع َ] (اِخ) رجوع به ابوعلی سینا شود.
حصار بوعلی
حصار بوعلی. [ح ِ ع َ] (اِخ) نام قریه ای در شمیران طهران.
بوعلی دقاق
بوعلی دقاق. [ع َ دَ] (اِخ) رجوع به ابوعلی حسن بن محمد شود.
استان
استان. [اَ] (ع اِ) بیخ درخت پوسیده. استن. (منتهی الارب).
استان. [اَ] (اِ) جای خواب و آرامگه را گویند که بمعنی آستانه باشد. (جهانگیری). || (ص) ستان. مؤلف آنندراج گوید: به پشت باز افتاده: ستیزه جویان بر آستان اجل، استان میخوابیدند. (ملاّمنیر).
استان. [اِ] (ع مص) بسال قحط درآمدن. در سال قحط درآمدن. (منتهی الارب). اِسنات. اِجداب.
استان. [اُ] (اِخ) سومین پسر داریوش دوم بقول پلوتارک. (کتاب اردشیر بند 1). رجوع به ایران باستان ص 991، 995، 1121، 1122، 1449 شود.
استان. [اِ] (نف مرخم) مخفّف استاننده. گیرنده:
من زکوهاِستان و او در قحطسال
هم بصاعی باد می پیمود و بس.
خاقانی.
|| (اِمص) در دادو استان، بمعنی داد و ستد آمده: اوفوا الکیل و المیزان بالقسط... (قرآن 152/6). اوفوا الکیل،مکیال و میزان راست کنید یعنی آنچه پیمائی و آنچه سنجی تمام بدهی... ایفا در متاع باشد و ایفا تمام بدادن باشد و استیفا تمام بستدن باشد و وفا تمامی باشد و وافی تمام باشد. بالقسط؛ ای بالعدل، بداد و استان و راستی. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 2 ص 351، 355 و 356).
استان. [اُ] (اِخ) چهار کوره اند ببغداد: عالی و اعلی و اوسط و اسفل، و هبهاﷲ استانی بن عبدالصّمد منسوب به یکی از آنهاست. (منتهی الارب).
استان. [اِ / اُ] (پهلوی، اِ) کوره. رستاق. روستا. در عهد ساسانیان، ایالات را به أجزائی چند تقسیم کرده هر یک را یک استان می گفته اند (پاذکستپان) ظاهراً در اصل عنوان نایب الحکومه ٔ یک استان بوده است. (ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ترجمه ٔ یاسمی ص 86). قال یزیدبن عمر الفارسی، کانت ملوک فارس تَعدّ السواد اثناعشر استاناً و تحسبه ستین طسوجاً و تفسیرالأستان اجاره و ترجمه الطسوج ناحیه. (معجم البلدان در کلمه ٔ سواد). قال العسکری مالاستان مثل الرستاق. (معجم البلدان ذیل الاستان العال). مُقاسمه. (مفاتیح العلوم، در مواضعات دیوان خراج). || در زمان رضاشاه مملکت ایران را به 10 بخش تقسیم کردند و هر بخش را استان خواندند. یاقوت گوید: الاِستان العال، هو طساسیج الانبار و بادوریا و قطربل و مسکن، لکونها فی اعلی السواد، والاستان بمنزله الکوره و الرستاق، و اصله بالفارسیه الموضع کقولهم طبرستان و شهرستان. (معجم البلدان).
فرهنگ فارسی آزاد
بٌوعلی، پدر علی، کٌنیه ابوعلی سینا شیخ الرئیس، حسین ابن عبدالله حکیم و دانشمند فرید و نابغه عصر که از 908 تا 1037 میلادی زیست (به ابن سینا مراجعه شود)
معادل ابجد
630