معنی استراحت کردن
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
آسودن، آرمیدن، درازکشیدن
فارسی به انگلیسی
Relax, Repose, Rest, Unwind
فارسی به عربی
استراحه، تقاعد، عرین
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Ausruhen, Ausscheiden, Beruhen, Pensionieren, Rast (f), Rasten, Ruhe (f), Ruhen
معادل ابجد
1344