معنی استرشاد
لغت نامه دهخدا
استرشاد. [اِ ت ِ] (ع مص) براه شدن. || راه جستن. (منتهی الارب). راه راست جستن. طلب هدایت کردن. استهداء. راه راست خواستن. (تاج المصادر بیهقی). طلب رشد و راه راست کردن.
فرهنگ معین
(اِ تِ) [ع.] (مص م.) راهنمایی خواستن، راه راست جستن. ج. استرشادات.
فرهنگ عمید
راهنمایی خواستن، طلب هدایت کردن،
هدایت شدن،
حل جدول
راهنمایی خواستن
فرهنگ فارسی هوشیار
راه جستن، پندخواهی (مصدر) ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن. جمع: استرشادات.
فرهنگ فارسی آزاد
اِسْتِرْشاد، راهنمائی خواستن، طلب هدایت کردن، راه راست جستن، اِرشاد خواستن،
معادل ابجد
966