معنی استفاده کننده به انگلیسی
حل جدول
فارسی به عربی
فرهنگ معین
(اِ تِ دِ) [ع. استفاده] (مص م.) سود بردن، فایده خواستن.
فرهنگ واژههای فارسی سره
بهره برداری، کاربرد، کاربری، بکارگیری، سود کاربری
کلمات بیگانه به فارسی
کاربرد
مترادف و متضاد زبان فارسی
استعمال، کاربرد، بهرهجویی، بهرهگیری، بهرهوری، تمتع، سود، فایدهستانی،
(متضاد) زیان، ضرر
فرهنگ عمید
فایده گرفتن، سود بردن،
(اسم) فایده، سود،
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به ایتالیایی
ricavato
فارسی به آلمانی
Anwenden, Anwendung (f), Belegen, Benutzen, Benutzung (f), Brauchen
لغت نامه دهخدا
انگلیسی. [اِ گ ِ] (ص نسبی) منسوب به انگلیس. || اهل انگلستان. || هر چیز ساخته شده در انگلستان. || زبان مردم انگلستان و ایالات متحده ٔ آمریکا و آن زبانی است هندواروپایی از شعب زبانهای انگلوساکسن و امروزه مهمترین زبان بین المللی است.
معادل ابجد
868