معنی استفسار
لغت نامه دهخدا
استفسار. [اِ ت ِ] (ع مص) بیان کردن خواستن. (منتهی الارب). تفسیر کردن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). اظهار خواستن. (غیاث). طلب ابانت. || پرسیدن. (غیاث). پژوهش. || پرسش. سؤال. اقتراح. الاستفسار لغهً طلب الفسر. و عند اهل المناظره طلب بیان معنی اللفظ. و انما یسمع اذا کان فی اللفظ اجمال او غرابه. و الا فهو تعنت مفوت لفائدهالمناظره اذ یأتی فی کلما یفسر به لفظ و یتسلسل. هکذا فی العضدی فی بیان الاعتراضات. (کشاف اصطلاحات الفنون).
- استفسار کردن، پرسیدن. مسئلت کردن. استخبار.
فرهنگ معین
(مص م.) تفسیر خواستن، پرسیدن، (اِ مص.) پرسش، جستجو، تفحص. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
توضیح و تفسیر خواستن، جویا شدن، پرسیدن،
(اسم) پرسش، سؤال،
حل جدول
پرسیدن، جویا شدن
مترادف و متضاد زبان فارسی
استخبار، استطلاع، استفهام، اقتراح، بازجست، بازجویی، پرسش، تحقیق، تفحص، جستار، جستجو، رسیدگی، سوال
فارسی به انگلیسی
Query
عربی به فارسی
جستار , سوال
فرهنگ فارسی هوشیار
واپرسی پرس و جو چروش همپرسی وا پرسیدن (مصدر) بیان کردن خواستن طلب تفسیر کردن، پرسیدن، (اسم) پرسش اقتراح، جستجو تفحص. جمع: استفسارات.
فرهنگ فارسی آزاد
اِسْتِفْسار، پُرسیدن، جویا شدن، توضیح و تفسیر خواستن،
واژه پیشنهادی
وا پرسیدن
معادل ابجد
802