معنی استودیوى ضبط تلویزیون

حل جدول

استودیوى ضبط تلویزیون

پلاتو


استودیوى ضبط فیلم

پلاتو


ضبط

توقیف اموال

حفظ کردن، نگاهداشتن، توقیف اموال

نگاهداشتن


ضبط صوت

دستگاه ضبط صدا

لغت نامه دهخدا

ضبط

ضبط. [ض َ] (ع مص) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در لغت بمعنی قطع است. ودر اصطلاح رساندن سخن بگوش شنونده است کما هو حقه، یعنی بهمان نحو که سخن را از دیگری فراگرفته. سپس درک سخن باشد بقسمی که در موقع رساندن بغیر معنی آن بر شنونده روشن و هویدا بود. سپس در حفظ و نگاهداری سخن چندان کوشش ورزد و در خاطر چندان آن سخن را بیاد آورد که هنگام شنواندن بغیر بتواند بدون هیچ تغییر و تبدیلی آن سخن را بنحوی که شنیده و فراگرفته ادا کند.کذا فی الجرجانی. یاد گرفتن. حفظ کردن:
کس ز کوه و سنگ عقل و دل نجست
فهم و ضبط نکته ٔ مشکل نجست.
مولوی.
|| نگاه داشتن چیزی را بهوش. (منتهی الارب). نگاه داشتن به حزم و هوش. (منتخب اللغات): و احداث متعلمان بطریق تحصیل علم و موعظت نگرند و ضبط آن بر ایشان سبک خیزد. (کلیله و دمنه). || در قبضه آوردن و اداره کردن سرزمینی آنچنان که اوضاع آن به سامان آید: آن دیار تا روم و از دیگر جانب تا مصر طولاً و عرضاً به ضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیهقی ص 323). اهل جمله آن ولایات گردن برافراشته تا نام ما بر آن نشیند و به ضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیهقی). چون پدر ما گذشته شد ما دور بودیم ازتخت ملک که... جهانی را زیر ضبط آورده. (تاریخ بیهقی). || در حیطه ٔ تصرف و تسلط خود نگه داشتن: چون رسول دررسید جواب فرستاد که خراسان بشوریده است و من بضبط آن مشغول بودم. (تاریخ بیهقی). || انجام دادن و به نظم آوردن: احمد و شکر بگریستند و بیرون آمدند و بضبط کارها مشغول شدند. (تاریخ بیهقی ص 357). اعیان و مقدمان نیک بکوشیدند تا کار ضبط شد. (تاریخ بیهقی ص 342). || حفظ کردن و صیانت چیزی:
سلطان علاء دولت کز یُمن دولتش
در ضبط دین و دنیا عالیست کار تیغ.
مسعودسعد.
ضبط مسالک و حفظ ممالک... به سیاست منوط. (کلیله و دمنه). هم سیاست پادشاهان را در ضبط ممالک بدان ملاذ تواند بود. (کلیله و دمنه).
|| نگاه داشتن. (دهار): یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت، طاقت ضبط آن نیاورد. (گلستان). || فراهم آوردن. (دهار). || ضُبطت الارض (مجهولاً)، باران باریده شد زمین. (منتهی الارب).
- در ضبط آوردن، به تصرف درآوردن و زیر فرمان آوردن: تا اغلب ممالک عالم در ضبط خویش آورد. (کلیله و دمنه).
- ضبطالقلم، ضبط قلم، نهادن حرکات کلمه ای را با قلم، یعنی زیر و زبر و پیش و جزم و مدّ در بالا یا زیر کلمه نهادن و یا با بیان تمام آنها را ادا کردن چنانکه گوئی طاهر به طاء مشالّه ٔ به الف کشیده و کسر هاء هوّز و سکون راء.
- ضبط کردن، حفظ کردن. اداره کردن. نگاهداری: پادشاه چون مُلکی... بگیرد و آن را ضبط نتواند کرد... همه ٔ زبانها را در گفتن اینکه وی عاجز است مجال تمام داده باشد. (تاریخ بیهقی). ما را چندین ولایت در پیش است، آن را به فرمان امیرالمؤمنین می باید گرفت و ضبط کرد. (تاریخ بیهقی).
- || تصرف کردن. در قبضه آوردن: و ما را با خود برد و آن نواحی ضبطکرد و بما سپرد و بازگشت بسبب نالانی و نزدیک آمدن اجل. (تاریخ بیهقی ص 216). به هرچه ایشان را دست در خواهد شد از مکر و حیل و فریفتن غلامان و ضبط ولایات...بسیار کرده اند و هیچ باقی نخواهند گذاشت. (تاریخ بیهقی ص 599).
ملک بیک حمله ضبط کردی احسنت
این ظفرت بر خلود ملک ضمانست.
؟
- || مقاومت و پایداری کردن: خوارزمشاه بانگ برزد و مددی فرستادن از قلب، ضبط نتوانست کردن. (تاریخ بیهقی).
- || به نظم آوردن ونیک انجام دادن. اداره کردن: دیگر روز بدرگاه آمد کار ضبط کرد و مردی شهم و کافی بود. (تاریخ بیهقی). سالاری محتشم فرستاده آید... تا آن دیار که گرفته بودیم ضبط کند و دیگر گیرد. (تاریخ بیهقی ص 76). دریغ چون اریارق که اقلیمی ضبط توانستی کردن. (تاریخ بیهقی ص 229).
- || حفظ کردن و در اختیار داشتن: هر مردی که تن خود را ضبط تواند کرد... وی را خردمند خویشتن دار گویند. (تاریخ بیهقی).
- || زیر فرمان آوردن: غلامان گردن آورتر از مرگ خوارزمشاه شمّتی یافته بودند شمایان را بدین رنجه کردم تا ایشان را ضبط کرده آید. (تاریخ بیهقی ص 358).
- || حفظ کردن و در اختیار گرفتن: و ما چون از ری حرکت کردیم تا تخت ملک پدر را ضبط کرده آید و بدامغان رسیدیم بوسهل زوزنی بما پیوست. (تاریخ بیهقی ص 323).
|| در ضبط آمدن، به تصرف درآمدن و زیر فرمان قرار گرفتن: و تمام ممالک غزنین و زابلستان... در ضبط فرمان آن شاهنشاه محتشم... آمد. (کلیله و دمنه).
- ضبطگونه، شبه تصرف: خراسان را ضبطگونه ای کرد. (تاریخ بیهقی ص 429).
- ضبط و ربط، از اتباع است.

ضبط. [ض ُ] (ع ص، اِ) ج ِ اَضبط و ضَبطاء. (منتهی الارب).

ضبط. [ض َ ب َ] (ع مص) بهر دو دست کار کردن. (منتخب اللغات).

ضبط. [ض َ] (ع اِ) جائی که اوراق و اسناد ملی را نگهداری کنند. آنجا که اوراق اداره را نگاه دارند. بایگانی.


تلویزیون

تلویزیون. [ت ِ ل ِ یُن ْ] (فرانسوی، اِ) تله ویزیون.دستگاهی است که بوسیله ٔ آن می توان حوادثی را که در صحنه ٔ مخصوص (جایگاه فرستنده) از مسافت چندین کیلومتری روی میدهد مشاهده کرد و صدایی که نزدیک صحنه ٔ عمل ایجاد می گردد شنید. در دستگاههای گیرنده و فرستنده از یک لامپ اشعه ٔ کاتودی استفاده می کنند و این لامپ بشکل یک قیف سنگین شیشه ای است. بعضی چراغها در حدود سی سانتیمتر یا بیشتر طول دارند. نزدیک قاعده ٔ لامپ کاتودی یک سیم پیچ گرم شونده از تنگستن وجود دارد. دور سیم پیچ تنگستن استوانه ای از نیکل قرار دارد. ته استوانه با مخلوطی از اکسیدهای فلزی پوشیده شده است. سیم پیچ گرم شده ٔ تنگستن استوانه ٔ نیکل را گرم می کند و اکسیدی که آن را پوشانیده است یک دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی می دهد. شبکه ای که دارای بار الکتریسیته ٔ منفی است الکترونها را که از راه دیگری از دسته ٔ اشعه ٔ الکترونیکی که از سوراخ کوچک شبکه ٔ اصلی خارج شده اند برمی گرداند. صفحاتی که دارای بار الکتریسیته ٔ مثبت هستند و به آند موسومند اشعه ٔ الکترونها را جذب می کنند و بر سرعت آنها می افزایند. مجموعه ٔ کامل این دستگاه را توپ الکترونی می نامند. اگر دو صفحه را که دارای بار الکتریکی غیرهمنام هستند در مسیر الکترونی قرار دهیم دسته ٔ اشعه خم می شود. صفحه ای که دارای بار الکتریکی مثبت است بالای دسته ٔ اشعه قرار گرفته آن را جذب می کند.صفحه ٔ زیری دارای بار الکتریکی منفی است و الکترونها را دفع می کند. میتوان برای خم کردن دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی، بجای صفحات باردار، آهنربای الکتریکی بکار برد. می توان دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی را سریعتر از اینکه چشم انسان بتواند درک کند خم نمود. اگر جریان متناوب را به صفحات باردار متوجه سازند بار الکتریکی سطح آنها در هر ثانیه به اندازه ٔ فرکانس آن جریان متناوب تغییر می کند. اگر جریان متناوب با فرکانس 60 بکار رفته باشد دسته ٔ اشعه در هر ثانیه 60 مرتبه بطرف پایین و 60 مرتبه بطرف بالا خم خواهد شد و چشم انسان فقط می تواند یک خط قائم نورانی در روی صفحه ٔ فلورسنت طرف پهن لامپ را ببیند. اما اگر جریان 60 سیکل متناوب رابه صفحات باردار طرفین دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی که در حال نوسان هستند بیفزاییم یک خط افقی درخشان روی پرده ٔ فلورسنت ظاهر می شود. با بکار بردن هر چهار صفحه ٔ باردار و جفت مغناطیس الکتریکی بنظر می رسد که دسته ٔ اشعه ٔ الکتریکی روی تمام صفحه ٔ فلورسنت محو می شود.
چشم الکتریکی - کارمایه ٔ نورانی ممکن است به کارمایه ٔ الکتریکی تبدیل شود. یک سلول فوتوالکتریک که گاهی چشم الکتریکی نامیده می شود، یک لامپ خالی از هوا است.سیمی از سر باتری در لامپ داخل می شود و به یک حلقه یا صفحه که از نیکل یا پلاتین ساخته شده است متصل میگردد. از سر دیگر باتری یک سیم داخل شیشه می شود و با پوشش پتاسیم مربوط می گردد. وقتی که نور به پوشش پتاسیم برمی خورد الکترونها از پتاسیم بطرف صفحه ٔ نیکل حرکت می کنند. هرچه شدت نوری که به لامپ می تابد بیشتر باشد عده ٔ الکترونهایی که خارج می گردند بیشتر است. به این طریق کارمایه ٔ نورانی به کارمایه ٔ الکتریکی تبدیل میشود. وقتی سلول فتوالکتریکی در تاریکی کامل باشد جریانی از آن خارج نمی شود. یک روشنایی خیلی کم جریانی ضعیف بوجود می آورد و اگر نور شدیدی بر پتاسیم بتابد جریان قوی تر خواهد داد و قدرت جریان با شدت نوری که به سلول برمی خورد متناسب است. می توان جریان ضعیفی را که بر اثر روشنایی کلی بوجود آید بوسیله ٔ یک لامپ دیگر تقویت کرد.
ایکونسکپ - سلول فتوالکتریک علاوه بر آنکه در عکاسی، ایستگاههای راه آهن و جز اینها بکار میرود در تلویزیون نیز استفاده میشود. مهندسان الکتریک بجای صفحه ٔ فلورسنت چراغ اشعه ٔ کاتودی یک پرده ٔ میکا قرار میدهند. چشمهای الکتریکی کوچک یک طرف پرده ٔ میکا را که طرف دیگرش دارای پوشش نقره است می پوشاند. یک لامپ با این تغییرات ایکونسکپ خوانده میشود و برای ارسال تصاویر در دوربین تلویزیون بکار می رود. وقتی نور شدیدی بر جسمی که باید عکس آن بوسیله ٔ تلویزیون پخش شود می تابد قسمتهایی از جسم که برنگ روشن هستند مانند پیراهن سفید بیشتراز قسمتهای تاریک مثل یک کراوات سیاه روشنایی را منعکس می سازند. چشمهای الکتریکی کوچک ایکونسکپ به نسبت نوری که به آنها می تابد الکترون پس میدهد، نور از جسمی که به وسیله ٔ تلویزیون پخش می شود به دسته هایی ازالکترون تبدیل می گردد که امواج تلویزیونی را که بر مراکز گیرنده فرستاده می شوند تحت تأثیر قرار دهد.
کینسکوپ - یک لامپ اشعه ٔ کاتودی دیگر در پشت گیرنده برای تبدیل کارمایه ٔ الکتریکی به کارمایه ٔ نورانی بکار می رود و دو دسته ٔ الکترونها به صفحه ٔ فلورسنت برمی خورند.شدت نور در نواحی مختلف پرده ٔ فلورسنت بوسیله ٔ عده و سرعت الکترونهایی که از دسته ٔ اشعه ٔ الکترون با سرعت حرکت می کنند تنظیم می شود. این نوع لامپ کینسکوپ نامیده می شود. برای آنکه تصویرهایی که بوسیله ٔ ایکونسکوپ پخش می شود با کمال دقت بوسیله ٔ کینسکوپ بوجود آید، باید دسته های اشعه ٔ الکترونی در کینسکوپ و ایکونسکپ کاملاً به یک سرعت حرکت کند و هریک از آنها بایستی 24 مرتبه در ثانیه روی صفحه ٔ کاملی که بوسیله ٔ تلویزیون پخش می شود حرکت کند. لکه های خیره کننده در یک تصویر نتیجه ٔ باقی ماندن اثر تصویر در چشم انسان است. یک میکرفن برای انتقال صحنه هایی که پخش می شود کمک می کند. (از لاروس) (علم و زندگی صص 295-298).

فرهنگ عمید

ضبط

گرفتن و نگه‌داشتن، حفظ کردن،
محکم کردن،
نگه‌داری،
بایگانی،
تصرف کردن،
* ضبط ‌صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می‌کند و به‌وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می‌کنند،
* ضبط کردن: ‌ (مصدر متعدی)
تصرف کردن،
بایگانی کردن،
یادداشت کردن،
[قدیمی] حفظ کردن در ذهن،
* ضبط‌وربط:
انتظام، آراستگی، نظم‌وترتیب،
یادداشت کردن،

فرهنگ معین

ضبط

(مص م.) حفظ کردن، نگاه داشتن، گرفتن، در تصرف آوردن، (اِمص.) نگاه داری، حفظ. [خوانش: (ضَ) [ع.]]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ضبط

بایگانی

فارسی به عربی

ضبط

ارتباط، تسجیل، حجز

معادل ابجد

استودیوى ضبط تلویزیون

1817

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری