معنی استیجاری

لغت نامه دهخدا

استیجاری

استیجاری. [اِ] (ص نسبی) منسوب به استیجار.
- نماز، روزه، حج ّ استیجاری، نماز یا روزه یا حجی که شخص مکلف به جا نیاورده و پس از مرگ او با پرداخت وجهی شخصی را اجیرکنند تا فرایض مزبوره را از جانب میت بگزارد.

فرهنگ عمید

استیجاری

اجاره‌ای، مزدی: منزل استیجاری،
(فقه) نماز، روزه، یا حجی که شخص به‌جا نیاورده باشد و پس از مرگ او کسی را اجیر کنند تا هریک از این فرایض را از جانب او بگزارد،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استیجاری

کرایه ای

کلمات بیگانه به فارسی

استیجاری

کرایه ای

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

استیجاری

منسوب به استیجار، نماز، روزه، حج استیجار یکه شخص مکلف به انجام آن باشدپس از مرگ با پرداختوجهی که شخصی را اجیر میکندتا فرائض مزبوره را از جانب میت بگزارد

معادل ابجد

استیجاری

685

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری