معنی استیلا
فرهنگ معین
(مص ل.) دست یافتن، (اِمص.) چیرگی، غلبه. [خوانش: (اِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
مستولی شدن، دست یافتن، چیره شدن، پیروز شدن، چیرگی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
برتری، تسخیر، تسلط، تفوق، چیرگی، سلطه، سیطره، غلبه، قدرت
فارسی به انگلیسی
Ascendancy, Ascendency, Conquest, Dispensation, Empire, Subjugation, Supremacy
فارسی به عربی
صعود، غزو، هیمنه
فرهنگ فارسی هوشیار
دست یابی، چیرگی (مصدر) دست یافتن بر زبردست شدن چیره شدن بر، (اسم) چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد.
فارسی به آلمانی
Die hegemonie [noun]
معادل ابجد
502