معنی اسفرزه
لغت نامه دهخدا
اسفرزه. [اِ ف َ زَ / زِ] (اِ) قطونا. بزرقطونا. (محمودبن عمر). اسپرزه. اسپغول. شکم پاره. قارنی یارق. اسفیوس. سبیوس. سابوس. سپیوش. اشجاره. ختل. بخدق. فسیلیون. بشولیون. بنگو. حشیشهالبراغیث. ینم. هروتوم. برغوثی. هریخم. ینمه. رجوع به اسپرزه شود.
فرهنگ معین
(اِ فَ زِ) (اِ.) گیاهی است از تیره بارهنگ ها، در طب قدیم به عنوان مُسَکِّن و مسهل به کار می رفت.
فرهنگ عمید
گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانههای ریز قهوهایرنگ و لعابدار که مصرف دارویی دارد،
حل جدول
گیاهی علفی از خانواده بارهنگ
فرهنگ گیاهان
اسپغول
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گیاهی است از تیره بارهنگها از رده پیوسته گلبرگها نباتی است علفی یکساله بارتفاع 10 تا 30 سانتیمتر که بحد وفور بحالت وحشی در نواحی بحرالروم آسیای صغیر آفریقای شمالی آسیا (ایران) میروید اسبغول قطونا اسفیوش.
معادل ابجد
353