معنی اسلحه شمشیربازی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
شمشیربازی. [ش ِ / ش َ] (حامص مرکب) مشق شمشیر و طریقه ٔ به کار بردن شمشیر. (ناظم الاطباء). نوعی ورزش با شمشیر که دو تن انجام دهند و هر یک با شمشیر به دیگری حمله کند و دیگری باید بکوشد که مورد ضربه ٔ حریف قرار نگیرد. (فرهنگ فارسی معین). مسایفه. (یادداشت مؤلف):
چو خسرو دید ناز آن نیازی
سپر بفکند از آن شمشیربازی.
نظامی.
درآمد به شمشیربازی چو برق
ز سر تا قدم زیر پولاد غرق.
نظامی.
چو باشد نوبت شمشیربازی
خطیبان را دهد شمشیرِ غازی.
نظامی.
تو خود دانی که در شمشیربازی
هلاک سر بود گردن فرازی.
نظامی.
درین مجلس چنان کن پرده سازی
که ناید شحنه در شمشیربازی.
نظامی.
اسلحه
اسلحه. [اَ ل ِ ح َ / ح ِ] (از ع، اِ) ج ِ سلاح. (منتهی الارب). آلات جنگ باشد مثل تیغ و تیر و نیزه وغیره. (غیاث): درِ خزاین بگشاد و نفایس ذخائر و رغائب اموال و اسلحه بر جمهور لشکر تفرقه کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 79). و میان فریقین حربی عظیم واقع شد و جز دسته ٔ شمشیر دستگیر نبود و دیگر اسلحه مفید نیامد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 323).
- اسلحه ٔ آتشی، اسلحه ٔ ناریه، مانند توپ، تفنگ، نارنجک و غیره.
اسلحه دارباشی
اسلحه دارباشی. [اَ ل ِ ح َ / ح ِ] (ص مرکب، اِ مرکب) رئیس اسلحه داران در عهد قاجاریه.
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ واژههای فارسی سره
جنگ افزار
کلمات بیگانه به فارسی
جنگ افزار
فارسی به عربی
سلاح
معادل ابجد
974