معنی اسیر زمان

حل جدول

اسیر زمان

اثری از اسماعیل فصیح

واژه پیشنهادی

نویسنده اسیر زمان

اسماعیل فصیح

فارسی به عربی

اسیر

اسیر، سجین، عبد

عربی به فارسی

اسیر

اسیر , گرفتار , دستگیر , شیفته , دربند

ترکی به فارسی

اسیر

اسیر

لغت نامه دهخدا

اسیر

اسیر. [اَ] (اِخ) قصبه ٔ خرّه ٔ اسیر. رجوع به ماده ٔ قبل شود.

اسیر. [اُ س َ] (اِخ) رجوع به ابوالخیار شود.

اسیر. [اَ س ْ ی َ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از سیر. رونده تر.
- امثال:
اسیر من الامثال و اسری من الخیال. (عقدالفریدج 1 ص 121 ح).
اسیر من الخضر.
اسیر من شعر.

اسیر. [اَ] (اِخ) (رود...) نهری است به فارس، آب آن شور و ناگوار. از چشمه ٔ چک چک و چشمه ٔ مشک آویز برخاسته از بلوک اسیر گذشته به رودخانه ٔ کله وارد شود.

اسیر. [] (اِ) کاه خس. بهندی کاندل. (مؤید الفضلاء).

اسیر. [اُ س َ] (اِخ) ابن زارم یا یسیربن رزام، یا یسیربن رازم. مردی از یهود به خیبر که سریه به امیری عبداﷲبن رواحه در سال ششم هَ. ق. بسوی او رفت و اسیر بطمع امارت خیبر با سی تن یهودی بجانب رسول اکرم (ص) شتافت، ولی در راه پشیمان شد. عبداﷲبن انیس که یکی از همراهان عبداﷲبن رواحه بود از خیانت او آگاه شد و خواست اسیر را بکشد، اسیر وی را زخمی زد و سپس خود کشته شد. (امتاع الاسماع ج 1 ص 270، 272، 314).

اسیر. [اَ] (ص، از اتباع) یسیر. رجوع به یسیر شود.

اسیر. [اُ س َ] (ع اِ) نامی از نامهای مردان عرب.

اسیر. [اَ] (اِخ) میرزا جلال شاعر. از مردم اصفهان است. وی از خویشان شاه عباس بود. بقول مؤلف مرآهالخیال، بانی بنیاد خیال بندی است و خیال بندان زمان حال را به پیروی او سر افتخار بلند است. اگرچه طرز خیال بندرت از قدیم است چنانچه در بعضی اشعار رودکی و کسائی نیز یافته میشود، ولیکن میرزا جلال اسیر، اساس سخنوری بر همین طرز نهاد و این قانون شگرف بدست آینده های قوافل وجود داد. از اوست:
ای گلشن از بهار خیال تو سینه ها
برگ گل از طراوت نامت سفینه ها
هر جا غمت رواج دهد کوه را شکست
بر سنگ خاره رشک برند آبگینه ها
گر از نسیم راز تو عالم چمن شود
بوی گل از صفا دمد از گرد کینه ها
در جستجوی گوهر ذاتت فکنده چرخ
از روز و شب بقلزم حیرت سفینه ها
بخشیده حشمتت بسلیمان ملک فقر
از نقش پای مور کلید خزینه ها
دنیاپرست حسرت جاوید میبرد
در خاک مانده از دل قارون دفینه ها
در جلوه گاه سنگدلان شو غبار اسیر
این است پاس خاطر آیینه سینه ها.
(مرآهالخیال ص 76) (تذکره ٔ آتشکده چ هند ص 159).

اسیر. [اَ] (اِخ) مصطفی بن یوسف حسینی بیروتی. او راست: هدیهالاخوان فی تفسیر ما ابهم علی العامهمن الفاظالقرآن و آن در مطبعه ٔ جریده ٔ بیروت بسال 1307- 1309 هَ. ق. و نیز در مطبعه ٔ الف باء دمشق بسال 1331 هَ. ق. بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات).

معادل ابجد

اسیر زمان

369

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری