معنی اسیمه
حل جدول
فارسی به عربی
شوش
فارسی به آلمانی
Beirren, Verwechseln, Verwirren
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) مضطرب شدن سر اسیمه گشتن.
آلمانی به فارسی
مغشوش شدن , باهم اشتباه کردن , اسیمه کردن , گیج کردن , دست پاچه کردن.
Verwirren
مغشوش شدن , باهم اشتباه کردن , اسیمه کردن , گیج کردن , دست پاچه کردن.
Verwechseln
مغشوش شدن , باهم اشتباه کردن , اسیمه کردن , گیج کردن , دست پاچه کردن.
سوئدی به فارسی
مغشوش شدن، باهم اشتباه کردن، اسیمه کردن، گیج کردن، دست پاچه کردن،
f rvirra
گیج کردن، غرق افکار شاعرانه کردن، بفکر انداختن، مغشوش شدن، باهم اشتباه کردن، اسیمه کردن، گیج کردن، دست پاچه کردن، اشفته کردن، مغشوش کردن، گیج کردن، درجواب عاجز کردن، بهت زده کردن، گیج کردن، سردرگم کردن، سرگشته کردن،
اسپانیایی به فارسی
مغشوش شدن، باهم اشتباه کردن، اسیمه کردن، گیج کردن، دست پاچه کردن، خیره کردن، تابش یا روشنی خیره کننده، گیج کردن، مبهم و تاریک کردن.
embrollar
مغشوش شدن، باهم اشتباه کردن، اسیمه کردن، گیج کردن، دست پاچه کردن، کیک کوچک شبیه حلقه، درهم امیختگی، شلوغی، تکان تکان خوردن، سواری کردن، گیج کردن، خراب کردن، درهم وبرهم کردن، گیجی، تیرگی.
aturdir
مغشوش شدن، باهم اشتباه کردن، اسیمه کردن، گیج کردن، دست پاچه کردن، گیج کردن، خیرگی،، سراسیمه کردن، گیج کردن، گرم شدن کله (در اثر مشروب)، دست پاچه کردن، عصبانی کردن، اشفتن، مضطرب کردن، سراسیمگی، دست پاچگی، بهت زده کردن، گیج کردن، سردرگم کردن، سرگشته کردن، سراسیمه کردن، گیج کردن، بی حس کردن، حیرت زده کردن، گیجی.
عربی به فارسی
گیج کردن , مست کردن , سرمست کردن , مغشوش شدن , باهم اشتباه کردن , اسیمه کردن , دست پاچه کردن , درهم وبرهم کردن , مختل کردن , بی نظم کردن , تشکیلا ت چیزی رابرهم زدن , مبهم و تاریک کردن
فنلاندی به فارسی
توپ زدن , حریف را از میدان درکردن , توپ , قمپز , چاخان , سراشیب , پرتگاه, مغشوش شدن , باهم اشتباه کردن , اسیمه کردن , گیج کردن , دست پاچه کردن, وانمود , نمایش دروغی , تظاهر , خدعه , فریب , حمله خدعه امیز , وانمود کردن.
معادل ابجد
116