معنی اشاره
فرهنگ عمید
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت،
با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن،
(اسم) سخن مختصر و با ایجاز،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
نمارش، نمار
مترادف و متضاد زبان فارسی
استعاره، اشارت، ایما، تلویح، رمز، کنایه، گوشه، علامت، رای، نظر، امر، حکم، دستور، فرمان
فارسی به انگلیسی
Beck, Denotation, Gesture, Hint, Indication, Inkling, Innuendo, Insinuation, Intimation, Lead, Mention, Motion, Reference, Sign, Signal, Tip, Touch
فارسی به عربی
اشاره، اشر، اقتراح، بادره، تحذیر، تلمیح، رایه، رمز، قائمه الشحن
فرهنگ فارسی هوشیار
نشان دادن چیزی را
فارسی به ایتالیایی
cenno
فارسی به آلمانی
Hinweis, Ratschlag [noun], Tip, Warnung [noun]
معادل ابجد
507