معنی اشاره باچشم وابرو
حل جدول
فارسی به عربی
اشاره، اشر، اقتراح، بادره، تحذیر، تلمیح، رایه، رمز، قائمه الشحن
اشاره کردن
اشاره، تلمیح، حرکه، دس، دل علیه، لمح، مسکن، وکزه
فرهنگ واژههای فارسی سره
نمارش، نمار
فارسی به ایتالیایی
cenno
فرهنگ عمید
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت،
با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن،
(اسم) سخن مختصر و با ایجاز،
مترادف و متضاد زبان فارسی
استعاره، اشارت، ایما، تلویح، رمز، کنایه، گوشه، علامت، رای، نظر، امر، حکم، دستور، فرمان
فارسی به آلمانی
Hinweis, Ratschlag [noun], Tip, Warnung [noun]
گویش مازندرانی
فهم مطلبی از روی اشاره، امر کردن با اشاره
واژه پیشنهادی
مورد اشاره ، مذکور
لغت نامه دهخدا
اشاره ٔ قلبی. [اِ رَ / رِ ی ِ ق َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از الهام است. || کنایه از اشاره ٔ غیبی. (انجمن آرای ناصری).
معادل ابجد
1068