معنی اشامیدن

حل جدول

فارسی به عربی

اشامیدن

اکرع، شراب، صدریه


خرد خرد اشامیدن

رشفه

فارسی به آلمانی

اشامیدن

Getränk (n), Trinken, Trunk, Zechen

سوئدی به فارسی

drickbar

قابل اشامیدن،


srpla

صدای مکیدن دراوردن (در موقع اشامیدن یاخوردن)، با صدا خوردن یا اشامیدن، هش هش،


dricka

اشامیدن، نوشانیدن، اشامیدنی، نوشابه، مشروب،


haklapp-supa

نوشیدن، اشامیدن، پیش بند بچه،


drink

اشامیدن، نوشانیدن، اشامیدنی، نوشابه، مشروب، انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر، مشروب مست کننده، اشامیدن، بلعیدن،

فرانسوی به فارسی

"buvable (adjectif; adverbe) "

قابل اشامیدن.


bavette (nom fminin)

نوشیدن , اشامیدن , پیش بند بچه.


boivent (verbe)

اشامیدن , نوشانیدن , اشامیدنی , نوشابه , مشروب.


boire (verbe)

اشامیدن , نوشانیدن , اشامیدنی , نوشابه , مشروب.

آلمانی به فارسی

Trinken

اشامیدن , نوشانیدن , اشامیدنی , نوشابه , مشروب.

اسپانیایی به فارسی

babero

نوشیدن، اشامیدن، پیش بند بچه.

معادل ابجد

اشامیدن

406

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری