معنی اشتک

لغت نامه دهخدا

اشتک

اشتک. [اِ ت َ] (اِ) جامه ای را گویند که طفلان و کودکان نوزاییده را در آن پیچند. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ نظام). قُنداق. قُنداقه. قِماط.

فرهنگ معین

اشتک

(اِ تَ) (اِ.) جامه ای که کودکان نوزاد را در آن پیچند، قنداق.

فرهنگ عمید

اشتک

پارچه‌ای که نوزاد را در آن می‌بندند، قنداق،

حل جدول

اشتک

قنداق نوزاد


قنداق نوزاد

اشتک

عربی به فارسی

اشتک

شکایت کردن , غرولند کردن , نالیدن

گویش مازندرانی

اشتک

گوسفند جامانده از گله و گم شده، تنها، انفرادی

فرهنگ فارسی هوشیار

اشتک

(اسم) جامه ای که کودکان نوزاد را در آن پیچند قنداق.

فارسی به عربی

نالیدن

آهه، اشتک، نخیر


شکایت کردن

اشتک، کلبه، اِحْتِکامٌ


غرولند کردن

احسد، اربیه، اشتک، زمجره، نعیق

معادل ابجد

اشتک

721

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری