معنی اصرار کردن
لغت نامه دهخدا
اصرار کردن. [اِ ک َ دَ] (مص مرکب) ثبات و دوام ورزیدن و ایستادگی کردن در کاری. و نیز لجاجت کردن و ایستادگی نمودن. (ناظم الاطباء). سماجت کردن. مُصِر بودن. ابرام کردن. پافشاری داشتن. اصرار ورزیدن. و رجوع به اصرار ورزیدن شود:
کند در ره نوشتن ها چو اصرار
سمش آب سیاه آرد قلم وار.
اشرف مازندرانی (از ارمغان آصفی ص 124).
حل جدول
لجاجت، پافشاری کردن، ابرام
فارسی به انگلیسی
Importune, Insist, Persist, Press, Protest, Urge
فارسی به ترکی
ısrar etmek, üstelemek
فارسی به عربی
حافز، مساومه
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) پافشاری کردن.
فارسی به ایتالیایی
insistere
فارسی به آلمانی
Feilschen [verb]
معادل ابجد
766