معنی اغما
فرهنگ معین
(مص ل.) بیهوش شدن، بیهوشی، (مص م.) بیهوش کردن. [خوانش: (اِ) [ع. اغماء]]
فرهنگ عمید
(پزشکی) بیهوشی، حالت بیهوشی ناشی از مسمومیت، اورمی، مرض قند، الکلیسم، و مانند آن،
[قدیمی] بیهوش شدن،
[قدیمی] بیهوش کردن،
حل جدول
کما، غش، بیهوشی
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیهوشی، غش، کما
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) بیهوش شدن، (مصدر) بیهوش کردن، (اسم) بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است. )
معادل ابجد
1042