معنی افتتاح
لغت نامه دهخدا
افتتاح. [اِ ت ِ] (ع مص) گشادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از منتخب بنقل غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). مقابل بستن. (از اقرب الموارد). باز کردن. (یادداشت مؤلف): و هم بر این نمط افتتاح کرده شود. (کلیله و دمنه). || آغاز کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتخب بنقل غیاث اللغات). ابتدا کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ابتدا کردن بچیزی یا امری. (از اقرب الموارد).
- افتتاح خراج، ابتداء جبایت آن. (یادداشت بخط مؤلف).
|| غالب شدن و فتح کردن جایی را با زور: افتتح السلطان دارالحرب، غلب علیها و تملکها قهراً. (از اقرب الموارد). فتح کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). || گشادفرج شدن ناقه. (از اقرب الموارد). || (حامص) مأخوذ از تازی، آغاز. شروع. (ناظم الاطباء). مقابل اختتام. (یادداشت مؤلف): تا هر باب که افتتاح کردند بتمامت اشباع برسانیدند. (کلیله و دمنه). || گشودگی. گشایش. (ناظم الاطباء). گشاد. گشادی. گشادگی. (یادداشت بخط مؤلف).
- افتتاح کردن، گشودن. باز کردن. آغاز کردن:
شکوفه ها همه انواع باغ گردونست
که چون پدید شدند افتتاح کرد سما.
فرهنگ معین
گشودن، باز کردن، آغاز کردن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
گشودن، باز کردن،
آغاز کردن،
شروع به کار مؤسسه یا کارخانه یا مدرسه و امثال آن،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
گشایش
کلمات بیگانه به فارسی
گشایش
مترادف و متضاد زبان فارسی
باز کردن، بازگشایی، گشادن، گشایش، وا کردن، واگشایی،
(متضاد) انسداد
فارسی به انگلیسی
Dedication, Inaugural, Inauguration, Opening
فارسی به ترکی
açılış
فارسی به عربی
افتتاح، تنصیب
عربی به فارسی
دهانه , چشمه , جای خالی , سوراخ , سراغاز , افتتاح , گشایش
فرهنگ فارسی هوشیار
گشادن، باز کردن
فارسی به آلمانی
Eröffnung, Öffne, Öffnend, Öffnung
واژه پیشنهادی
گشایش
معادل ابجد
890