معنی افراخ

لغت نامه دهخدا

افراخ

افراخ. [اَ] (ع اِ) ج ِ فَرخ، چوزه و ریزه ازهر حیوان. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).

افراخ. [اِ] (ع مص) چوزه بیرون آوردن مرغ و بیضه. (منتهی الارب) (آنندراج). دارای چوزه گردیدن مرغ. (ناظم الاطباء). با بچه شدن مرغ. (تاج المصادر بیهقی). || شکافته شدن تخم و بیرون آمدن چوزه. (ناظم الاطباء). || بیرون گردیدن ترس و بیم از دل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زائل شدن بیم. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). بیرون گردیدن ترس و بیم از دل و زائل گردیدن ترس. (آنندراج). || زائل کردن بیم. (تاج المصادر بیهقی). || آشکار گشتن کار. || پیدا کردن راز نهانی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

افراخ

فَرْخ

حل جدول

افراخ

بیرون آمدن جوجه از تخم

فرهنگ فارسی هوشیار

افراخ

بچه مرغ، جوجه مرغ

معادل ابجد

افراخ

882

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری