معنی افکنده شدن
لغت نامه دهخدا
افکنده شدن. [اَ ک َ دَ / دِ ش ُ دَ] (مص مرکب) فکنده شدن. افتاده شدن. از پای درآمدن:
فکندش بیک زخم گردن ز کفت
چو افکنده شد دست عذرا گرفت.
عنصری.
حل جدول
هک
معادل ابجد
514