معنی اقلاب

لغت نامه دهخدا

اقلاب

اقلاب. [اَ] (ع اِ) ج ِ قَلب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || ج ِ قِلب. (ناظم الاطباء). || ج ِ قُلب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || ج ِ قُلب، بمعنی دستانه و دست برنجن زنانه و مار سپید و پیه خرمابن. (آنندراج). رجوع به قلب شود.

اقلاب. [اِ] (ع مص) خشک شدن پوست و بیرون انگور. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || رسیدن هنگام برگردیدن نان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج): اقلب الخبز؛ حان له ان یقلب. (اقرب الموارد). || میرانیدن خدای کسی را. || خداوند شتران قلاب زده شدن. || برگردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد).

حل جدول

اقلاب

خشک شدن پوست و بیرون انگور

فرهنگ فارسی هوشیار

اقلاب

(تک: قلب) دستانه ها دست برنجن ها، سپید دماران، تپه های خرمابن دمش ها (دمش قلب تنه ی درخت)

معادل ابجد

اقلاب

134

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری