معنی البرهان
حل جدول
لغت نامه دهخدا
احمد. [اَ م َ] (اِخ) محمدی اشرفی حنفی. او راست: البرهان فی فضل السلطان.
احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن علی منجم مکنی به ابوعیسی. او راست: البیان عن تاریخ سنی زمان العالم علی سبیل الحجه و البرهان.
احمد. [اَ م َ] (اِخ) الطلاوی (الشیخ) احمدبن حسین الخمیس الطلاوی. او راست: البرهان علی بطلان غایه التبیان [در فقه شافعی] ألیف 1318 هَ. ق. طبع مصر. (معجم المطبوعات).
احمد. [اَ م َ] (اِخ) المکاری الدمشقی [و ظاهراً این نام مستعار است]. او راست: البرهان السدیدفی کشف الاسرار عن وجود الامیر عبدالمجید طبع لورنس من الولایات المتحده، بسال 1912 م. (معجم المطبوعات).
ابواسحاق
ابواسحاق. [اَ اِ] (اِخ) ابراهیم بن محمدبن عیاش معتزلی. از اوست: کتاب نقض کتاب ابن ابی بشر فی ایضاح البرهان. (ابن الندیم).
رفاعی
رفاعی. [رِ] (اِخ) احمد رفاعی الکبیر الحسینی الانصاری. او راست: البرهان المؤید لصاحب مدالید، چ مصر 1322 هَ. ق. (از معجم المطبوعات مصر ج 1).
ابن عبدوس
ابن عبدوس. [اِ ن ُ ع َ] (اِخ) علی بن محمدبن عبدوس کوفی نحوی. او راست: کتاب میزان الشعر بالعروض. کتاب البرهان فی علل النحو. کتاب معانی الشعر. (ابن الندیم).
حسن حسنی
حسن حسنی. [ح َ س َ ن ِ ح َ س َ] (اِخ) افندی. او راست: «تنویرالبرهان » در شرح البرهان کلنبوی (منطق) که در سال 1295 هَ. ق. تألیف کرد و در آستانه بی تاریخ چاپ شده است.
ابوذر
ابوذر. [اَ ذَرر] (اِخ) احمدبن ابراهیم بن محمدحلبی، معروف به سبط العجمی. رجوع به احمد...، و رجوع به سبط العجمی شود. و حاجی خلیفه در موضعی نام او را احمدبن البرهان ابراهیم سبطبن العجمی آورده است.
محمد
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن علی بن عبدالواحد زملکانی، مکنی به ابوالمعالی و ملقب به کمال الدین شافعی و متوفی به سال 727 هَ. ق. او راست البرهان فی اعجاز القرآن. (از کشف الظنون).
عمار بصری
عمار بصری. [ع َم ْ ما رِ ب َ] (اِخ) نسطوری. از فضلای نصرانیان عراق در قرن پنجم هجری. او راست: 1- البرهان فی الدین علی سیاق التدبیر الالهی. 2- المسائل و الاجوبه. (از معجم المؤلفین از المخطوطات العربیه ٔ شیخو ص 149).
معادل ابجد
289