معنی الکتریکی
لغت نامه دهخدا
الکتریکی. [اِ ل ِ] (ص نسبی) برقی. الکتریسیته ای. منسوب به الکتریک که در تداول فارسی زبانان بمعنی برق و الکتریسیته استعمال میشود. رجوع به الکتریک و الکتریسیته شود: ماشینهای کوچک الکتریکی درهم و برهم ریخته بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 18).
فرهنگ معین
برقی، مغازه و دکان فروش و تعمیر لوازم برقی. [خوانش: (اِ لِ) [فر - فا.] (ص نسب.) منسوب به الکتریک، مربوط به الکتریسته. ]
فرهنگ عمید
مربوط به الکتریسیته، برقی،
حل جدول
مغازه لوازم برقی
فارسی به انگلیسی
Electric
فارسی به عربی
کهربائی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به الکتریک مربوط به الکتریسیته. برقی: لوازم الکتریکی، (اسم) مغازه و دکان فروش لوازم برقی.
فارسی به آلمانی
Elektrisch
معادل ابجد
691