معنی امانتدار
لغت نامه دهخدا
امانتدار. [اَ ن َ] (نف مرکب) امین و استوار. (ناظم الاطباء). کسی که امانت نگاه دارد. (فرهنگ فارسی معین). کسی که دارای صفت امانت باشد و هرچه به او سپارند بدون کسر و نقصان بازدهد، و هرچه به او گویند اعاده ٔ آن در هیچ جا و هیچوقت جایز نداند و روا نشمارد. (ناظم الاطباء):
چو دل را محرم اسرار کردند
خموشی را امانتدار کردند.
وحشی بافقی.
«اثر» آخر بزلف پرفن او نقد دل دادم
امانتدار خود کردم ز نادانی پریشان را.
شفیع اثر (از بهار عجم).
حل جدول
امین، درستکار
مترادف و متضاد زبان فارسی
امانتنگهدار، امین، درستکار، مصیب،
(متضاد) امانتخوار، صحیحالعمل
معادل ابجد
697