معنی امج

لغت نامه دهخدا

امج

امج. [اَ] (ع مص) تیز رفتن و سیر سخت نمودن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).

امج. [اَ م َ] (ع مص) تشنه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گرم و تشنه شدن. (از اقرب الموارد).

امج. [اَ م َ] (ع اِ) گرما و تشنگی. (ناظم الاطباء). || (ص) بسیار گرم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

امج. [اَ م َ] (اِخ) موضعی است میان مکه و مدینه. (ناظم الاطباء). شهری است از توابع مدینه. رجوع به معجم البلدان و مراصد الاطلاع شود.

حل جدول

امج

تشنه شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

امج

‎ گرم شدن، تشنه شدن

معادل ابجد

امج

44

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری