معنی امج

لغت نامه دهخدا

امج

امج. [اَ م َ] (اِخ) موضعی است میان مکه و مدینه. (ناظم الاطباء). شهری است از توابع مدینه. رجوع به معجم البلدان و مراصد الاطلاع شود.

امج. [اَ م َ] (ع اِ) گرما و تشنگی. (ناظم الاطباء). || (ص) بسیار گرم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

امج. [اَ] (ع مص) تیز رفتن و سیر سخت نمودن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).

امج. [اَ م َ] (ع مص) تشنه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گرم و تشنه شدن. (از اقرب الموارد).


کدید

کدید. [ک َ] (اِخ) موضعی است بر چهل ودو میلی مکه. ابن اسحاق گوید پیامبر در رمضان به مکه رفت و روزه بود با اصحاب تا در کدید که میان عسفان و امج است روزه را افطار نمود. (از معجم البلدان).


بشمی

بشمی. [ب َ ش َ ما] (اِخ) وادیی است در تهامه که رود بشائم در آن میریزد. ابن اعرابی گوید بسمی به سین هم روایت شده و آن وادیی است که درعسفان یا امج می ریزد و آن را نظایری پنجگانه است که در کلمه ٔ «قلهی » ذکر شده است. (از معجم البلدان).


غران

غران. [غ ُ] (اِخ) جائی است. (منتهی الارب). یاقوت در معجم البلدان غران را علم مرتجلی می داند و گوید: نام جائی است در تهامه:
بغران او وادی القری اضطربت
نکباء بین صبا و بین شمال.
و کثیر عزه در وصف ابر گوید:
ثقیل الرحی واهی الکفاف دنا له
ببیض الربا ذوهیدب متعصف
رسا بغران واستدارت به الرحا
کما یستدیر الزاحف المتغیف.
و ابن السکیت غران را وادی بزرگی در حجاز می داند که میان سایه و مکه واقع است و به قول عرام بن الاصبغ وادی رهاط گفته می شود چنانکه در شعر خود آورده:
فان غراناً بطن واد جنه
لساکنه عقد علی وثیق.
همچنین گوید در قسمت غربی آن قریه ٔ حدیبیه واقع است. و فضل بن عباس بن عتبهبن ابی لهب از نوشته ٔ ابن الیزیدی چنین آرد:
تأمل خلیلی هل تری من ظعائن
بذی السرح او وادی غران المصوب
جزعن غراناً بعد ما متع الضحی
علی کل موار الملاط مدرب.
و ابن اسحاق در شرح غزوه ٔ رجیعگوید: رسول خدا به قصد رفتن به شام از کوه غراب واقع در حوالی مدینه گذشت و پس از آن از مخیض و سپس از تبراء عبور کرد و بعد به جانب چپ متمایل شد و به سوی یین و پس از آن به سوی صخیرات الیمام رفت و بعد از جاده ٔ راست طریق مکه را پیش گرفت... تا آنکه به غران فرودآمد و آن منازل بنی لحیان است. (از معجم البلدان). وادئی است نزدیک مدینه. (منتهی الارب). وادئی است بین امج و عسفان که در راه شهری به نام سایه قرار دارد. کلبی گوید: هنگامی که قضاعه پس از تفرق ازد، از مأرب متفرق شدند ضبیعهبن حرام بن جعل بن عمروبن حشم بن ودم بن ذبیان بن همیم بن ذهل بن هنی بن بلی با جماعتی از قوم خود به همراهی اهل و فرزند برگشت و به امج و غران فرودآمد، و آنها دو وادی هستند که از حره بنی سلیم شروع شده و به دریا منتهی میشوند. پس سیلی بر ایشان آمد در حالی که خوابیده بودند و بیشتر ایشان را برد و بازماندگان ایشان کوچ کرده در اطراف مدینه فرودآمدند. (از معجم البلدان). صاحب امتاع الاسماع در بیان غزوه ٔ بنی لحیان آرد: ثم راح (رسول اﷲ) مبرداً حتی - انتهی. الی حیث کان مصاب عاصم بن ثابت و اصحابه بین امج و عسفان ببطن غران، و بینها و بین عسفان خمسه امیال. (امتاع الاسماع ص 246).

حل جدول

امج

تشنه شدن


تشنه شدن

امج

فرهنگ فارسی هوشیار

امج

‎ گرم شدن، تشنه شدن

واژه پیشنهادی

تشنگی

نهل-عطش-آوام-امج

معادل ابجد

امج

44

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری