معنی امپراتوری
لغت نامه دهخدا
امپراتوری. [اِ پ ِ] (لاتینی، حامص) شاهنشاهی کردن. || سلطنت و حکومتی که در رأس آن امپراتور قرار دارد. || (اِ) مجموعه ٔ ممالک و نواحیی که تحت سلطنت امپراتور است. شاهنشاهی. || مجموعه ٔ ممالکی که تحت نظر دولتی مقتدر اداره شود. (فرهنگ فارسی معین).
حل جدول
شاهنشاهی
مترادف و متضاد زبان فارسی
پادشاهی، خلافت، شاهنشاهی
فارسی به انگلیسی
Empire
فارسی به عربی
امبراطور
فرهنگ فارسی هوشیار
شاهنشاهی کردن، سلطنت و حکومتی که در را ء س آن امپراطور قرار دارد، مجموعه ممالک و نواحیی که تحت سلطنت امپراطور است شاهنشاهی، مجموعه ممالکی که تحت نظر دولتی مقتدر اداره شود.
معادل ابجد
860