معنی امپراطور سابق ژاپن

لغت نامه دهخدا

امپراطور

امپراطور. [اِ پ ِ] (اِ) رجوع به امپرتوری شود.


ژاپن

ژاپن. [پ ُ] (اِخ) نام دریائی منشعب از اقیانوس کبیر که محدود است به سیبری و منچوری و کره و جزایر ژاپن.

فرهنگ فارسی هوشیار

امپراطور

لاتینی شاهنشاه سالار (اسم) عنوان سرداران روم قدیم، پادشاه مقتدری که بر ممالک و نواحی بسیار سلطنت کند شاهنشاه. امپراطور ایمپراطور.

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

امپراطور

پادشاه مقتدر و توانایی که بر کشوری پهناور یا مملکتی که از کشورها و ملت‌های مختلف تشکیل شده، سلطنت داشته باشد، شاهنشاه،
[قدیمی] لقب سرداران بزرگ روم،

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

امپراطور سابق ژاپن

1675

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری