معنی امیدوار کردن

لغت نامه دهخدا

امیدوار کردن

امیدوار کردن. [اُمیدْ/اُم ْ میدْ ک َ دَ] (مص مرکب) امید دادن. امیدوار گردانیدن: بباید خواندن و بدین شغل امیدوار کردن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 342).
هدهد کنون که خلعت بلقیس عهد یافت
بختش بخلعت ملک امّیدوار کرد.
خاقانی.
در مدارای مرد کار کند
هرچه او را امیدوار کند.
نظامی.
بخشندگی ّ و سابقه ٔ لطف و رحمتش
ما را بحسن عاقبت امّیدوار کرد.
سعدی.
|| اطماع. تطمیع. (منتهی الارب).

حل جدول

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

معادل ابجد

امیدوار کردن

536

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری