معنی امیرحسین صدیق
بیوگرافی
امیرحسین صدیق، بازیگر تلویزیون، سینما، و تئاتر متولد ۸ آبان ۱۳۵۱ در شهر نیشابور دیده به جهان گشود. پدرش، علی صدیق را در 7 سالگی در اثر سانحه رانندگی از دست داده و زهره دهسنگی مادرش می باشد. وی دیپلم بازیگری از مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما دریافت کرده است. همکاری در چند ساخته مرضیه برومند، باعث شناخته شدن وی گردید از جمله خودرو تهران 11، هتل و مربای شیرین؛ به ویژه با نقش آفرینی در مجموعه زی زی گولو در نقش آقای پدر به چهره محبوب بچه ها و حتی بزرگترها تبدیل شد. در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۹۷ خبر ازدواجش با باران خوشاندام (شاعر و تصنیفسرا) رسانهای شد. فیلم های سینمایی: خالتور، بیست و یک روز بعد، بیداری، میم مثل مادر، تله، نوک برج، دربهدرها (کارگردان)، شبانه، مربای شیرین، دختری بنام تندر، نسل سوخته، شب روباه، در سرزمینی دیگر، قافله.
فیلم های تلویزیونی: معمای شاه، دردسرهای عظیم ۲، تلهفیلم «گوشی قرمز»، عصر پاییزی، تلهفیلم «جزر و مد»، آبپریا، تلهفیلم «جزر و مد»، تلهفیلم «برگشتناپذیر»، تلهفیلم «لبخند در مراسم ترحیم»، تلهفیلم «بهترین همسایه دنیا»، مهمانان ویژه، تلهفیلم «خدا تو را دوست دارد؟»، تلهفیلم «قصه سیمین»، تلهفیلم «غلطانداز»، تلهفیلم «آخرین چک برگشتی»، تلهفیلم «مژدگانی برای ایلیا»، ماه عسل، همه بچههای من، نشانی، تلهفیلم «کسوف»، تلهفیلم «دهخدا»، کتابفروشی هدهد، رقص پرواز، دربهدرها (کارگردان)، روزگار قریب، تلهفیلم «آسفالت»، باغ بلور، تلهفیلم «آسفالت»، در کنار هم، باران عشق، بدون شرح، هزاران چشم، کارآگاه شمسی و دستیارش مادام، داستانهای نوروز، شب روباه، ورثه آقای نیکبخت، تلهفیلم «دیروز، امروز، فردا»، کاشانه، داستان یک شهر، هتل، این زمینیها، تهران ۱۱–۵۹۵ ج ۴۸، برگی از زندگی، کودکی غلامحسینخان (مجری)، ماجراهای من و آقای اصل تهرانی، قصههای تابهتا.
حل جدول
لغت نامه دهخدا
صدیق. [ص ُ دَی ْ ی ِ] (ع اِ مصغر) تصغیر صدیق است. (منتهی الارب).
صدیق. [ص ِدْدی] (اِخ) لقب ابوبکربن ابی قحافه است:
وگر بصدق بماندی کسی بدین صدیق
وگر بعدل بماندی کسی بدین عمر.
ناصرخسرو.
صدیق بصدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود.
نظامی.
تریاک در دهان رسول آفرید حق
صدیق را چه غم بود از زهر جانگزا.
سعدی.
رجوع به ابی بکربن ابی قحافه شود.
صدیق. [ص ُ دَ] (ع اِ مصغر) تصغیر صدق (ضد کذب). (معجم البلدان).
صدیق. [ص ِدْ دی] (اِخ) لقب یوسف پیغامبر:
یوسف صدیق چون بربست نطق
از قضا موسی پیغمبر بزاد.
خاقانی.
خاقانیا چه ترسی از اخوان گرگ فعل
چون در ظلال یوسف صدیق دیگری.
خاقانی.
آن را که بصارت نبود، یوسف صدیق
جائی بفروشد که خریدار نباشد.
سعدی.
رجوع به یوسف شود.
صدیق. [ص ُ دَ] (اِخ) کوهی است. (معجم البلدان).
صدیق. [ص ُ دَ] (اِخ) ابن موسی. محدث است. (منتهی الارب).
صدیق. [ص ِدْ دی] (اِخ) مکنی به ابوهند. تابعی است. (منتهی الارب).
صدیق. [ص ِدْدی] (اِخ) یکی از درجات خمسه ٔ دینی مانویه است: معلمین درجه ٔ اول مشمسین. دویم قسسین. سوم صدیقین...
صدیق. [ص ِدْ دی] (اِخ) در بعضی مآخذ محرف زندیق (مانوی) آمده است. رجوع به مانی و مانویان شود.
صدیق. [ص َ] (ع ص، اِ) دوست. (منتهی الارب) (ربنجنی) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی). ج، اصدقاء. صُدَقاء. صُدقان. جج، اصادق. (منتهی الارب). دوست خالص ضد عدوّ. یکدل. یکدله. هوالذی لم یدع شیئاً مما اظهره باللسان الا حققه بقلبه و عمله. (تعریفات جرجانی): چون ایشان رادرنگری باز چون ایشان زودزود خدمتکاران صدیق درگاه دربایست بدست نیایند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 166).
چون نیندیشی از آن روز که دستت نگرد
نه رفیق و نه ندیم و نه صدیق و نه حمیم.
ناصرخسرو.
صدیق. [ص ِدْ دی] (ع ص) مرد بسیارصدق. دائم الصدق. آنکه قول خود را بفعل خود راست گرداند. (منتهی الارب). سخت راستگو. (ترجمان علامه ٔ جرجانی) (مهذب الاسماء). بسیار راستگو. (غیاث اللغات):
توفیق رفیق اهل تصدیق شود
زندیق در این طریق صدیق شود.
خاقانی.
اندر این هفته هشت نه صدیق
مصطفی را بخواب دیده ستند.
خاقانی.
|| کسی را گویند که در تصدیق آنچه بر رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم آمده است کامل بود بعلم قول و فعل بصفاء باطن و قربی که او راست بباطن پیغمبر و بدین جهت است که در کتاب خدا مرتبه ای بین نبی و صدیق فاصله نشده است که فرماید: فاولئک مع الذین انعم اﷲ علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین. (قرآن 69/4) (کذا فی اصطلاحات الصوفیه از کشاف اصطلاحات الفنون).
معادل ابجد
583