معنی انابت

لغت نامه دهخدا

انابت

انابت. [اَ ب َ] (اِخ) دهی است از بخش بردسکن شهرستان کاشمر با 683 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن پنبه، زیره و گاورس است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

انابت. [اِ ب َ] (از ع، مص) به خدای تعالی بازگشتن. (منتهی الارب). بازگشتن بسوی خدا. (از ناظم الاطباء). بازگردیدن بسوی خداو بازگشتن از کارهای بد. توبه کردن و دعا خواستن. (غیاث اللغات) (آنندراج). بازگشتن. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی). || (اِمص) توبه. پشیمانی. (از فرهنگ فارسی معین): و زاد آخرت را طعام و شراب نیست که ایمان و عمل صالح و توبه و انابت زاد آخرت است. (تاریخ بیهق ص 81). بدو [بمرجع] بایدپیوست... و فزع او مشاهدت کرد آنگاه انابت مفید نباشد. (کلیله و دمنه). چون بمثل آن مبتلا شود در پناه توبت و انابت گریزد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 340).
ای سوزنی بر اسب انابت سوار شو
بستان ز دست دیو فریبنده پالهنگ.
سوزنی.
یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار دست انابت بامید اجابت بدرگاه حق جل و علا بردارد. (گلستان). و رجوع به انابه شود. || قلب را از تاریکی های شبهه بیرون آوردن است، و گفته اند انابت بازگشت از کل است بسوی آنکه کل از آن اوست و گفته اند انابت بازگشت از غفلت بسوی ذکر [یادآوری خدا] و از وحشت بسوی اُنس است. (از تعریفات جرجانی). نزد سالکان عبارت است از رجوع از غفلت بذکر، و گفته اند توبه در افعال ظاهری است و انابت در افعال نهانی و امور مربوط به باطن یعنی در اموری که بین بنده و حق تعالی است. و نیز گفته اند انابت بازگشت بخداست از هر چیزی. و شیخ شهاب الدین گفته است: «منیب کسی است که او را جز حق مرجعی نباشد».و نیز گفته اند انابت بازگشت از حق بحق است نه بازگشت از چیزی غیر او، چه کسی که جز از حق تعالی بازگردد، انابت او بیهوده و تباه است. و نیز گفته اند انابت ترک اصرار و ملازمت استغفار است. و گفته اند انابت بر سه وجه است: انابت از سیئات بسوی حسنات و انابت از ماسوی اﷲ بسوی خدا و انابت از خدا بخدا. و بعضی از اهل معرفت گفته است انابت اخلاص است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 1373). و رجوع به انابه و انابه شود.

حل جدول

انابت

بازگشتن به سوی خدا، برگشتن از گناه، توبه، پشیمانی


برگشتن از گناع

انابت


استغفارکردن

انابت


استغفار کردن

انابت


توبه کردن

انابت

فرهنگ معین

انابت

(مص ل.) برگشتن از گناه، توبه کردن، (اِمص.) توبه، پشیمانی. [خوانش: (اِ بَ) [ع. انابه]]


انابه

(اِ بِ) [ع. انابه] نک انابت.

فرهنگ عمید

انابت

(تصوف) رجوع از غفلت به ذکر. δ گفته‌اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی،
(تصوف) فرار از خلق به سوی حق،
[قدیمی] بازگشتن به سوی خدا، توبه کردن، دست برداشتن از گناه، توبه،


انابه

انابت

مترادف و متضاد زبان فارسی

انابت

انابه، پشیمانی، توبه


انابه

انابت، پشیمانی، توبه


توبه

استغفار، انابت، انابه، پشیمانی

فرهنگ فارسی هوشیار

انابت

به خدای تعالی بازگشتن

معادل ابجد

انابت

454

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری