معنی انباره
لغت نامه دهخدا
انباره. [اَم ْ رَ / رِ] (اِ) پر کردن و انباشتن. (از انجمن آرا، ذیل انبار) (آنندراج، ذیل انبار). || دستگاه الکتریکی که می توان مقداری برق در آن ذخیره کرد و بهنگام لزوم از آن پس گرفت و آن انواع بسیار دارد مانند انباره ٔ سربی و غیره. آکومولاتور. (از فرهنگ فارسی معین، ذیل آکومولاتور).
فارسی به انگلیسی
Accumulator, Storage Battery
فرهنگ معین
(اَ رِ) دستگاهی که می توان در آن برق ذخیره کرد و در هنگام لزوم از آن استفاده کرد، آکومولاتور.
فرهنگ عمید
دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره میشود، آکومولاتور، خازن،
حل جدول
پیل، قوه
آکومولاتور الکتریکی
پیل
آکومولاتور
انباره برقی
آکومولاتور
انباره بزرگ تولید برق
آکومولاتور
فارسی به عربی
مخزن
گویش مازندرانی
ساقه و برگ گیاهانی همچون اقطی، سرخس و گزنه که جهت کود خزانه...
فرهنگ فارسی هوشیار
پرکردن و انباشتن مخزن، قوه برق
فارسی به آلمانی
Ablegen, Geschäft (n), Lagern, Magazin (n)
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
259