معنی انتظار و نگرانی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

نگرانی

نگرانی. [ن ِ گ َ] (حامص) بینندگی. (فرهنگ فارسی معین). نگران و ناظر بودن. || انتظار. چشم داشت. (از ناظم الاطباء). ترصد. (یادداشت مؤلف). || اضطراب. دلواپسی. (ناظم الاطباء). تشویش. (فرهنگ فارسی معین). || توقف. (ناظم الاطباء). تأمل. (فرهنگ فارسی معین). || بصیرت. فراست. (از ناظم الاطباء).


دل نگرانی

دل نگرانی. [دِ ن ِ گ َ] (حامص مرکب) حالت و کیفیت دل نگران:
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست.
حافظ.
|| انتظار. || اندوه و ملالت. (ناظم الاطباء). رجوع به دل نگران شود.

فرهنگ عمید

نگرانی

ترس و اندیشه، دلواپسی،
[قدیمی] چشمداشت، انتظار،

فرهنگ معین

نگرانی

چشم داشت، انتظار، تشویش، دلواپسی. [خوانش: (~.) (حامص.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

نگرانی

اضطراب، بیم، تشویش، دلواپسی، دلهره، انتظار، چشمداشت

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

نگرانی

تلواسه

باک

دلواپسی

فرهنگ فارسی هوشیار

انتظار

چشم داشتن، امیدواری، نگرانی، ترقب و توقع


نگرانی

بینندگی، اضطراب، دلواپسی، تامل

فارسی به عربی

نگرانی

حساء، صنوبر، قلق

فارسی به آلمانی

نگرانی

Anstoß (m), Ärger (m), Aufreiben, Fichte (f), Kieferföhre (f), Pinie (f), Sorge (f), Unruhe; aengstlichkeit

معادل ابجد

انتظار و نگرانی

1889

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری