معنی اندوهگین کردن

لغت نامه دهخدا

اندوهگین کردن

اندوهگین کردن. [اَ ک َ دَ] (مص مرکب) غمگین کردن. ایساف. هم. کرب. (از ترجمان جرجانی). حزن. (دهار). اضجار. غم. اغمام. دمدمه. (از منتهی الارب). اکماد. اشجاء. سوء. شجو. ایحاش. اشجان. احزان. ترح. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اندوه شود.

حل جدول

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

اندوهگین کردن

احزن، کدر

فارسی به آلمانی

اندوهگین کردن

Bekümmern, Betrüben, Grämen, Kümmern, Trauern, Verdrießen

معادل ابجد

اندوهگین کردن

420

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری