معنی انسداد
لغت نامه دهخدا
انسداد. [اِ س ِ] (ع مص) بسته شدن و بند گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بسته شدن. (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات). || (اِمص) بندآمدگی و گرفتگی و سدشدگی و بسته شدن راه. پ (از ناظم الاطباء). بستگی. (یادداشت مؤلف): از حال ضعف مراکب و فلول مضارب و انسداد وجوه مطالب او خبر دادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 192). || (اصطلاح پزشکی) گرفتگی ومسدود شدن مجاری اعضای مختلف بدن. انقباض. قبض مجاری. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
(اِ س ِ) [ع.] (مص ل.) بسته شدن.
فرهنگ عمید
بسته شدن، بند شدن، بند آمدن،
(پزشکی) بسته شدن و گرفتگی مجازی بدن،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
بست هشُدن، بندش
مترادف و متضاد زبان فارسی
بند، بندش، سد، گرفتگی، گیر،
(متضاد) انفتاح
فارسی به انگلیسی
Block, Blockage, Choke, Closure, Obstruction, Occlusion, Strangulation
فارسی به عربی
اختناق، انسداد، حصار، دع، عائق، قفل، کتله
عربی به فارسی
انسداد , بسته شدگی , جفت شدگی (دندانها)
فرهنگ فارسی هوشیار
بسته شدن، بند گردیدن
فرهنگ فارسی آزاد
اِنْسِداد، بسته و مسدود شدن، بند آمدن،
فارسی به ایتالیایی
otturazione
فارسی به آلمانی
Block (m), Blockieren, Einsetzen, Lassen, Vermieten, Zulassen
معادل ابجد
120