معنی انواع مدل ماسک
لغت نامه دهخدا
ماسک. [س ِ] (ع ص) چنگ زننده به چیزی و گیرنده. (ناظم الاطباء). نگاه دارنده. و رجوع به ماسکه و تمسک شود. || قابض. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ماسک البول، دارویی است: بگیرند بلوط و کندر از هریکی یک درم تخم محلب و سعد و قرفه و خولنجان و راسن خشک و وج و کهربا از هریکی یک درم همه را بیزند شربتی سه درم با شراب کهن و این سفوف را ماسک البول گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماسکه شود.
ماسک. (فرانسوی، اِ) آنچه که چهره ٔ خود را بدان بپوشانند. نقاب. || (مخصوصاً) صورتک عجیب و غریب که برای تغییر شکل یا مخفی کردن قیافه ٔ حقیقی به چهره زنند و در جشنها بدان صورت، خود را ظاهر سازند. (فرهنگ فارسی معین). صورت مستعار که بر روی نهند بازی و مسخرگی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نقابی فلزی و مشبک که شمشیربازان برای حفاظت به چهره ٔ خودزنند. || نقابی که غواصان بر صورت خود نصب کنند و آن به لوله ٔ اکسیژن یا لوله ٔ هوا اتصال دارد تا به وسیله ٔ آن تنفس کنند. (فرهنگ فارسی معین).
- ماسک زدن، نقاب زدن. به مجاز، خلاف آنچه که هست خود را نشان دادن.
- ماسک برداشتن، نقاب از چهره برداشتن. به مجاز، خود یا دیگری را چنانکه هست نمودن.
مدل
مدل. [م ِ] (ع ص) مرد باریک اندام کم گوشت. (منتهی الارب). خفی الشخص قلیل اللحم. (متن اللغه). || مَدل. رجوع به مدل شود.
مدل. [م ُ دِل ل] (ع ص) هادی. راهنما. (ناظم الاطباء). راهنمون. دلیل. (یادداشت مؤلف). دلالت کننده. هدایت کننده. (از متن اللغه). نعت فاعلی است از ادلال. رجوع به ادلال شود:
مثنوی او چو قرآن مدل
هادی بعضی و بعضی را مضل.
شیخ بهائی.
|| توفیق راست کرداری دهنده. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. || از حد درگذرنده در محبت و مهربانی با دوست. (ناظم الاطباء). رجوع به ادلال شود. || جری: المدل بالشجاعه؛ الجری ٔ. (متن اللغه).
مدل. [م َ] (ع ص) مرد فرومایه. (منتهی الارب). خسیس. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). || شیر (لبن) خفته. (منتهی الارب). اللبن الخاثر؛ شیر غلیظشده. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). مِدل. (متن اللغه).
مدل. [م ُ دِ] (فرانسوی، اِ) الگو. نمونه. (یادداشت مؤلف). سرمشق. (فرهنگ فارسی معین). || کتاب نقاشی که در مدارس دانش آموزان از روی آن طراحی و نقاشی کنند. || هر چیز و هرکس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند و یا مجسمه بسازد. (فرهنگ فارسی معین).
تعبیر خواب
۱ـ اگر خواب ببینید ماسک بر چهره زده اید، نشانه آن است که از رفتار شما نسبت به فردی عزیز تفسیر نادرستی صورت می گیرد. و همین امر باعث سوء تفاهم می شود، اما سرانجام این واقعه به نفع شما تمام می شود.
۲ـ اگر خواب ببینید دیگران ماسک بر چهره زده اند، علامت آن است که در آینده با حسادت و ریاکاری مبارزه می کنید.
۳ـ دیدن یک ماسک در خواب، علامت آن است که شخصی نسبت به شما بی وفایی خواهد کرد.
۴ـ اگر دختری خواب ببیند نقابی بر چهره دارد، علامت آن است که می کوشد از فرد مهربانی سوء استفاده کند.
۵ـ اگر دختری خواب ببیند نقاب از چهره برمی دارد یا دیگران چنین کاری می کنند، علامت آن است که جاه طلبی او بی پاسخ خواهد ماند. باید فروتنی را پیشه خود سازد. - آنلی بیتون
فرهنگ عمید
سبک یا شیوۀ ساختن چیزی: مدل ماشین، مدل خانه،
طرح یا نمونهای که چیزی را از روی آن میسازند، الگو،
فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود،
شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، آموزشی، و تبلیغاتی استفاده شود،
ماسک
صورتک، نقاب،
پوشش پارچهای که برای جلوگیری از ورود ذرات معلق در هوا جلوی بینی و دهان قرار میدهند،
وسیلهای که برای محافظت از سوختگی در موقع جوشکاری جلوی صورت میگیرند،
[مجاز] حالتی که فرد برای پنهان کردن احساسات، افکار، و درونیاتش به خود میگیرد،
پوششی از مواد شیمیایی یا طبیعی که به منظور حفظ شادابی و سلامت یا رفع معایب پوست صورت روی آن قرار میدهند،
فرهنگ معین
[فر.] (اِ.) نقاب، روبند، صورتک.
فارسی به عربی
قناع، مظهر
فارسی به آلمانی
Maske (f), Maskieren
حل جدول
نقاب، روبند
مترادف و متضاد زبان فارسی
روبند، صورتک، ماسکه، نقاب، صورتپوش، شکلک
فرهنگ فارسی هوشیار
آنچه که چهره خود را بدان بپوشاند، نقاب، صورت مستعار که بر روی نهند جهت بازی و مسخرگی نگاهدارنده فرانسوی روپوشه روبند، سر و ریخت (اسم) نگاهدارنده. (اسم) آنچه که چهره خود را بدان بپوشانند نقاب، (مخصوصا) صورتک عجیب و غریب که برای تغییر شکل یا مخفی کردن قیافه حقیقی بچهره زنند و در جشنها بدان صورت خود را ظاهر سازند، نقابی فلزی و مشبک که شمشیربازان برای حفاظت بچهره خود زنند. -4 نقابی که غواصان بر صورت خودنصب کنند و آن بلوله اکسیژن یا لوله هوا اتصال دارد تابوسیله آن تنفس کنند.
معادل ابجد
323