معنی انور

لغت نامه دهخدا

انور

انور. [اَ وَ] (ع ن تف) نعت تفضیلی است. روشن تر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). نورانی تر. بافروغ تر. منورتر:
محسوس نیستند و نگنجند در حواس
نایند در نظر که نه مظلم نه انورند.
ناصرخسرو.
که شب را تیرگی چندان نماند
که رخ پیدا کند خورشید انور.
انوری.
شاهنشه ملوک قزل ارسلان که هست
از رای و روی او بسپهر انور آفتاب.
خاقانی.
- انور التوأمین، (اصطلاح هیوی) رأس التوأم الغربی از قدر اول. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- انورالفرقدین، ستاره ٔ نورانی تر از فرقدان که بر پهلو و پشت دب اصغر جای دارند. (یادداشت مؤلف). || خوب روی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

فرهنگ معین

انور

(اَ وَ) [ع.] (ص تف.) روشن تر، درخشان تر.

فرهنگ عمید

انور

روشن‌تر، درخشان‌تر، تابناک‌تر،
نورانی، درخشان،
مبارک، گرامی،

حل جدول

انور

روشن تر، نورانی تر، درخشان تر

فرهنگ فارسی آزاد

انور

اَنْوَر، نورانی تر (ین)، روشنتر (ین)، در خشان تر (ین)،

معادل ابجد

انور

257

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری